***
چندی است به کلبه ما سر نمیزنی
این روی دیدنی! ز چه رو شد ندیدنی؟
صبحی
***
علامتی به از این نیست آشنایی را
که خشمگین و سراسیمه وار میگذری
عرفی شیرازی
***
شراب تلخ صوفی سوز بنیادم نخواهد برد
لبم بر لب نه ای ساقی و بِستان جان شیرینم
حافظ
***
به سادگی تو رحم آیدم در این بازار
که تنگدستی و امیدوار می گذری
عرفی شیرازی
***
چو رسوا کرد ما را درد عشقت
همی کوشم به رسوا کردن دل
عطار
***
پیش از آن کاندر جهان باغ و رز و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
عطار
***
چه ساقی که مست مدام اوست جهان
چه باده است ندانم که جام اوست جهان
مغربی
***
تا از جفای او نرهم، خون من نریخت
بیرحم ترس روز جزا را بهانه ساخت
میلی تُرک
***
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی
کاندر آنجا طینت آدم مخمر می کنند
حافظ
***
در ره عشقت ای صنم، شیفته ی بلا منم
چند مغایرت کنی؟ با غمت آشنا منم
طاهره قزوینی قره العین
***
روزها باید که تا گردون گردان یک شبی
عاشقی را وصل بخشد یا غریبی را وطن
هفته ها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش
زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رسن
شیخ آذری طوسی
***
فرسوده بند الفت با صد گره نیرزد
پیمان سست و بیجا ای گل نبسته بهتر
هما میر افشار
***
هوای وصل کسی میکند که بوالهوس است
درآن دلی که محبت بود تمنـّـا نیست
نظیری نیشابوری
***
جان را دگر به راه عدم ده ، نشان که دل
در فکر نقطهی دهنت رفته رفته ، رفت
ای محتــــشم فغان که نیامد به گوش یار
آوازهای که از سخنت ، رفته رفته رفت
محتشم کاشانی
***
شهریاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد
حافظ
***
چون به کویت خاک گشتم پایمالم ساختی
پایه بر گردون رساندی خاک کوی خویش را
هلالی جغتایی
***
غمت ناخوانده مهمانی ست هر شب در سرای من
اگر یک شب تو خود مهمان من باشی چه خواهد شد؟
عماد خراسانی
***
روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه ی خود به گمانی که شب است
شاطر عباس صبوحی
***
از صد قدم به ناوکی انداختی مرا
قربان دست و بازوی صیدافکنت شوم
محتشم کاشانی
***
از شاعران امروز:
سپید، فکر کنی ناگهان غزل بنویسی
زمانه لال شود، از خودش دو رنگ ترم کرد
مهدی فرجی
***
دلشوره ها همیشه به من راست گفته اند
دلشوره ام همیشه برای تو مبهم است!
من باختم غرور خودم را در این میان
یک شاه بی سپاه شکستش مسلّم است
رویا باقری
***
شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم...
اگر که باب دلت نیستم حرام ام کن
علیرضا بدیع
***
منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور
منم من دشنام پس آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم نه از نه زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای دلتنگم
اخوان ثالث
***
یعقوبِ عاشق توی این دنیا فراوان است
یعقوب...مثل من.. که از این گریه ام کورم!؟
حانیه دری
***
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
کاظم بهمنی
***
کو جان که برخیزم؟ تو این سهراب را کشتی
گیرم که روزی بازگردی نوش دارو جان!
مهدی فرجی
***
یک بار هم نشد که بفهمی غزال تو
با یک نگاه سرد پلنگانه ات رم است
عاشق شدیم و نظم جهان را به هم زدیم
دنیا هنوز هم که هنوز است درهم است
رویا باقری
***
گیرم این باغ، گلاگل بشکوفد رنگین
به چه کارم آیدم ای گل! به چه کارم بی تو؟
حسین منزوی
***
حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد !
سردرگمی ام داد گره در گره اندوه
خوشبخت کلافی که سری داشته باشد !
حسین جنتی
***