«همیشه گوشهگیر و منزوی است، بخصوص وقتی در جمع اعضای خانواده من است. با کسی حرف نمیزند، برادرانم فکر میکنند او خودش را میگیرد. به من متلک میگویند و پشت سر شوهرم حرف میزنند. او وقتی در جمع خانواده خودش است، شخصیت دیگری دارد. صدای خندهاش قطع نمیشود. این رفتارش آزاردهنده است، چون اصرار دارد در جمع خانواده من راحت نیست و...»
***
«با خانواده من به سفر نمیآید، همیشه خانوادهام به صورت دستهجمعی سفر میروند و من در 3 سالی که ازدواج کردهام نمیتوانم در جمع آنها باشم. او میگوید: حوصلهاش سر میرود، اما خانواده من واقعا اهل تفریح و شادی هستند، من چند باری با خانواده او به مسافرت رفتهام، اما حالا میخواهم تلافی کنم و دیگر با خانوادهاش جایی نروم. دوستانم میگویند شوهرم بچهننه است و خانوادهام از این که او حاضر به معاشرت با آنها نیست، گله میکنند. نمیدانم چه کنم!» ***
«هر سال عید با خانمم مشکل دارم. از عید نوروز گرفته تا عید قربان و غدیر و... وقتی قرار است برای دیدن پدر و مادرمان برویم مشکلات ما آغاز میشود. این که اول برای دستبوسی کدامیک برویم، گاهی به قهر و دعوا میکشد. خانمم اصرار دارد که اول به خانه پدر و مادرش برویم، اما من به دلیل اینکه تنها پسر خانوادهام و پدرم مرحوم شده و مادرم تنهاست، اصرار دارم که اول به خانه مادرم برویم. این جر و بحثها گاهی آنقدر ادامه پیدا میکند که مجبوریم تا آخر روز قهر باشیم و جایی نرویم یا او به حالت قهر تنها به خانه پدر و مادرش برود و من هم همینطور یا این که کار به دخالت خانوادههایمان بکشد.»
***
مرور پروندههای موجود در دفاتر مشاوره خانواده نشان میدهد که یکی از مهمترین مشکلات همسران در هر رده سنی و تحصیلی، میزان و نحوه ارتباط با خانواده همسر است. داشتن یا نداشتن ارتباط، از یکسو و نحوه برخورد و رفتار با پدر و مادر و اعضای خانواده همسر از جمله چالشهایی است که معمولا عبور به سلامت از آن، نیازمند تدبیر و تواناییهای شخصی و البته به تاکید مشاوران خانواده داشتن گذشت و چشمپوشی از خطاهای احتمالی است.
رویاهایی که نقش بر آب می شود
«همیشه فکر میکردم وقتی ازدواج کنم با مادر و خواهرشوهرم رابطه صمیمانهای خواهم داشت. مادر شوهرم را مثل مادر خودم دوست دارم و به او محبت خواهم کرد، اما حالا با وجودی که عقد کردهایم، احساس میکنم نمیتوانم آنها را دوست داشته باشم. من با وجودی که عقد کردهام، اگر یک شب در خانه همسرم بمانم، صبح مادرشوهرم مرا از خواب بیدار میکند تا برایشان صبحانه درست کنم، در حالی که خواهران شوهرم هنوز خوابند. این به نظر من نشان میدهد که او هم نمیتواند من را مثل دخترانش دوست داشته باشد. من هم تصمیم گرفتهام در صورت ازدواج رابطهام را با آنها محدود کنم.»
اینها حرفهای نوشین کمالیزاده، 23 ساله است که به گفته خودش در جمع خانواده همسرش راحت نیست و نمیتواند آنها را دوست داشته باشد.
امیرعباس فاتح، 35 ساله هم نظر مشابهی دارد و میگوید: «همسرم انتظار دارد هر هفته به خانه پدرش برویم، گاهی هم که به شوخی میگویم بد نیست همه با هم در یک خانه زندگی کنیم به وجد میآید و از این پیشنهاد استقبال میکند، چون او تقریبا هر روز به پدرش سر میزند. من ترجیح میدهم روابطم حسابشده باشد، اما او نمیپذیرد و این مساله دائم بین ما را شکرآب میکند.»
برخی کارشناسان از وجود همسرانی خبر میدهند که با محدود شدن روابطشان با اعضای خانواده پس از ازدواج حس میکنند انتخاب درستی در گزینش همسر نداشتهاند و تمام رویاهایشان را نقش برآب میبینند. این در حالی است که همین کارشناسان در کتابهای خود دائم پیشنهاد میکنند که از همدیگر انتظار نداشته باشید پس از ازدواج ارتباط با خانواده قطع یا بسیار محدود شود یا این طور تلقی شود که رابطه هر کدام با خانواده خود، دلیلی بر بیمهری و بیتوجهی او به خانواده همسرش است، اما این کارشناسان کمتر به شگردهای تنظیم ارتباط با خانواده همسر و نحوه آبکردن یخهای ارتباطی اشاره کردهاند!
مروری بر کتابهایی که تلاش میکنند تا به ساماندهی ارتباط بین افراد و خانواده همسرشان بپردازند نشان میدهد که اگر با خانواده همسرتان مشکلی دارید که ممکن است دوام ارتباط شما را خدشهدار کند، ابتدا باید به همسرتان اصرار کنید تا حد و مرزهای ارتباط با آنان را برای شما تعریف کند، شما نیاز دارید تا خانواده او را بشناسید. از توقعات و انتظارات آنان آگاه باشید و از فرهنگ درون خانوادگی آنان سر در بیاورید. در گام بعدی شما نیازمند تنظیم شباهتها و اختلافات فرهنگی بین خود و خانواده همسرتان و انطباق با وجوه مثبت رفتار آنان هستید.
متاسفانه ما به عنوان پدر و مادر، وقتی فرزندانمان به سن ازدواج میرسند فقط برای آنها آرزو میکنیم که همسر خوب، اهل، پولدار، تحصیلکرده و... داشته باشند، هیچوقت به آنان آموزش نمیدهیم که قرار است چه تغییری در روابط بین آنها با خانوادههایشان یا ورود به خانواده جدید ایجاد شود.» چه در مورد دختران و چه در مورد پسران لازم است خانوادهها آنان را آگاه کنند که در صورت ازدواج با یک زن یا یک مرد، وارد خانواده جدیدی میشوند که شاید فرهنگ و عادتهای رفتاری جدیدی دارند و شاید نوع ارتباط آنان با هم تغییر کند و آنها باید برای این تغییر آماده شوند.
امانی که 8 سال است کار مشاوره خانواده را انجام میدهد خطاب به همسران جوان میگوید: «امیدوارم زوجهایی که بیش از 5 سال کنار هم زندگی کردهاند این مشکلات را نداشته باشند، خطاب من به زنان و مردان جوانی است که ازدواج کرده یا در شرف ازدواج هستند؛ دقت کنید که همسرتان با پدر و مادرش چگونه رفتار میکند؟ برای شناخت خانواده همسرتان وقت بگذارید، تصور نکنید که خانواده همسرتان دقیقا مانند خانواده خودتان هستند. در برابر اختلافات فرهنگی صبور باشید و تهاجمی برخورد نکنید. این تصور که کوتاه آمدن شما در برابر خواسته مادر یا پدر همسرتان شما را کوچک میکند، آفت روح و روان و خانواده کوچک خود شماست
از آداب و رسوم خانواده همسرتان اطلاع کسب کنید؛ مثلا چه چیزهایی میخورند؟ اهل شوخی و جوک و خنده هستند یا نه؟ مذهبی هستند یا نه؟ چگونه لباس میپوشند و نحوه رفتارشان با هم و با افراد بیرون خانواده چگونه است؟ تصور نکنید که آنها شما را درک میکنند. احساسات و قضاوتهایتان را در مورد پدر، مادر و اعضای خانواده همسرتان در درونتان حفظ کنید و طوری انتقاد نکنید که همسرتان نسبت به آن حساس شود و واکنش تندی داشته باشد
نوع ارتباط شما هم با خانوادهتان به همسرتان کمک میکند تا به برداشت درستی از خانواده برسد. به پدر و مادر و خواهر و برادرتان تفهیم کنید که همسر شما برگزیده شما و شریک زندگیتان است و از آنان توقع دارید در کمال ادب و احترام و صمیمیت با او رفتار کنند و اگر همسرتان آزرده شود او تحت فشار روانی خواهد بود
والدین هم باید شرایط فرزندانشان را بعد از ازدواج درک کنند. متاسفانه گاهی مادر از پسرش انتظار دارد که در روزهای مشخصی به او سر بزند که شاید برای یک پسر متاهل این امکانپذیر نباشد، چنین توقعاتی از دختر و پسرمان که ازدواج کردند، تنها باعث اختلال در روابط بین ما و عروس و دامادمان خواهد شد، متاسفانه برخی پدر و مادرها این موضوع را درک نمیکنند