روزی مردی راه گم کرد و سر از بیابان درآورد. رفت و رفت تا اینکه گرما چنان او را بیحال کرد که از تشنگی و گرسنگی، بیرمق بر زمین افتاد. زیر آفتابِ سوزان، در حال جان دادن بود تا اینکه...