برای خندیدن وقت بگذارید ... زیرا موسیقی قلب شماست
برای گریه کردن وقت بگذارید ... زیرا نشانه یک قلب بزرگ است.
برای خواندن وقت بگذارید ... زیرا منبع کسب دانش است.
برای رؤیا پردازی وقت بگذارید ... زیرا سرچشمه شادی است.
برای فکر کردن وقت بگذارید ... زیرا کلید موفقیت است.
برای بازی کردن وقت بگذارید ... زیرا یاد آور شادابی دوران کودکی است.
برای گوش کردن وقت بگذارید ... زیرا نیروی هوش است.
برای زندگی کردن وقت بگذارید ... زیرا زمان به سرعت می گذرد و هرگز باز نمی گردد.
ماموریت ما در زندگی « بدون مشکل زیستن » نیست ، « با انگیزه زیستن » است.
تنها به شادی در بهشت نیندیشید به خود بگویید رمز و راز خلقت هر چه باشد ،
هدف امروز من درست زیستن در اینجا و اکنون است
نخست بخواه٬ آنگاه صبر کن. چندان نخواهد گذشت که پاسخ خواهد آمد . مثل این همه مردم نباش که حتی پیش از آنکه بیازمایند٬ دست می کشند. قلبا متقاعد باش که کامیاب خواهی شد٬ تا کامیاب شوی. جایی برای شک و تردید نگذار.
1- آنهائی که از زندگی بیزارند و با همه دنیا سر جنگ دارند.
2- آنهائی که مدام پشت سر دیگران غیبت می کنند.
3- آنهائی که شکست و سر خوردگی های گذشته شما را به شما یادآوری می کنند.
4- آنهائی که می خواهند شما را کنترل کنند.
یکی از بزرگترین بیماری ها این است که برای هیچ کس ، کسی نباشی.
صلح از یک لبخند شروع می شود.
هر کجا که می روی عشق را پخش کن. اجازه نده کسی به پیشت بیاد بدون اینکه خوشحال تر ترکت کند.
از بین بردن فقر عشق بسیار سخت تر از از بین بردن فقر نان است.
بزرگترین از بین برنده صلح، سقط جنین است. چون اگر مادری بتواند فرزند خودش را بکشد ، چه چیزی مانع من می شود که تو را نکشم یا تو مرا نکشی؟ هیچ چیز!همیشه این خطر وجود دارد که ما کار را فقط به خاطر کار انجام دهیم. اینجاست که احترام و عشق و از خود گذشتگی به میان می آید – که ما این کار را برای خدا انجام دهیم، برای مسیح، و این دلیلی است که سعی می کنیم هرچه زیباتر انجامش دهیم. حتما دلیلی وجود دارد که برخی از مردم می توانند خوب زندگی کنند. حتما برای بدست آوردنش سخت کار کرده اند. من فقط زمانی احساس ناراحتی می کنم که اصراف را می بینم. وقتی می بینم که آدم ها چیزهایی را دور می ریزند که ما می توانستیم از آنها استفاده کنیم. ما باید خدا را بیابیم، و او در سر و صدا و بی قراری یافت نمی شود. خداوند دوست سکوت است. ببین چگونه طبیعت – درختان، گل ها، چمن – در سکوت رشد می کنند؛ ستاره ها را ببینید، ماه و خورشید، که چگونه در سکوت حرکت می کنند... ما برای لمس جان آدم ها به سکوت احتیاج داریم. ما خودمان هم فکر می کنیم که کاری که انجام می دهیم، تنها قطره ای در اقیانوس است. اما اقیانوس کمتر می شود اگر این قطره گم شود. ما هرگز نمی توانیم این که یک لبخند ساده چه کارهایی می تواند انجام دهد را درک کنیم.
ادامه مطلب ...
به یک مسئله فکر کنید که دوست دارید واقعاً درست شود. آیا باور دارید که درست میشود؟ شاید وقتش رسیده که اعتماد کنید.
واقعیت این است که همه چیز بالاخره درست میشود. زندگی بلد است از خودش مراقبت کند، چه شما بخواهید چه نخواهید. اگر نگاهی به زندگیتان بیندازید متوجه میشوید که همه اتفاقهای آن در آخر درست شدند و به بهترین نتیجه رسیدند.
اعتماد یعنی نتیجه را فراموش کنید. باید باور کنید که اهداف و آرزوهایتان اگر اعتماد به تحقق آنها داشته باشید، به حقیقت میپیوندند. اعتماد مجانی است و اجازه میدهد زندگی مسیر خود را طی کند، حتی اگر از آینده واهمه داشته باشید. اگر فقط کمی بیشتر اعتماد میکردید، زندگیتان چطور بود؟
حتی کارآفرین ها هم ممکن است در مسیر تحقق آرزوهای خود دچار یاس و ناامیدی شوند. اما از آنجا که این روند باید هرروز تکرار شود و شما از انجام آن ناگزیر هستید باید راه هایی پیدا کنید تا از این روزمرگی و خستگی فرار کنید.
اینکه هر روز یک کار تکراری را انجام دهیم باعث کسالت و خستگی می شود. این باعث می شود تا احساس خستگی از زندگی بر روحتان مستولی شود. حتی کارآفرین ها هم ممکن است در مسیر تحقق آرزوهای خود دچار یاس و ناامیدی شوند. اما از آنجا که این روند باید هرروز تکرار شود و شما از انجام آن ناگزیر هستید باید راه هایی پیدا کنید تا از این روزمرگی و خستگی فرار کنید. 8 تا از این راه ها را ما به شما پیشنهاد کرده ایم.
سالهاست که هنگام گرفتن شرح حال از مراجعان و بیماران در میان پرسشهای معمول از آنان میپرسم 'به مرگ و مردن فکر میکنید؟'
رایجترین پاسخی که میدهند این است که "از مرگ نمیترسم." این پاسخ همیشه مرا به یاد جملهای از فیلم ایثار تارکوفسکی میاندازد که از زبان یکی از شخصیّتها میگوید " مرگ وجود ندارد، تنها ترس از مرگ وجود دارد."
این واکنش نشان دهنده حضور ژرف و فراگیر ترس از مرگ و اهمیت زیاد این بزرگترین دشمن شادیهای آدمی است. ولی آیا از طرف دیگر حاکی از آن نیست که ما به مرگ نمیاندیشیم و وقتی در برابر پرسش اندیشیدن به آن قرار می گیریم نعل وارونه میزنیم و تنها به ذکر احساسی مبهم و معمولاً نادرست در باره آن بسنده میکنیم؟ لذا این پرسش مطرح میشود که چرا ما به مرگ و مردن فکر نمیکنیم؟ و از آن مهم تر چرا در مقابل مرگ از اندیشه نظام مندی برخوردار نیستیم که با یک سبک زندگی سالم و نیز فلسفه زندگی جامع و یکپارچه ای همنوایی داشته باشد.
ادامه مطلب ...