گاهی دربارهی دوستی های خود بیاندیشید
همانطور که هر از گاهی قفسهها را مرتب میکنید باید روابط دوستانهی خود را نیز مرتب و تمیز نمائید. هر از گاهی دربارهی دوستی های خود بیاندیشید و مطمئن شوید که از ادامهی آن رابطه احساس خوبی دارید.
تقریبا ساعت ۲:۳۰ دقیقهی صبح، اتاق کنفرانسِ محوطهی دانشگاه غرق در تاریکی و سرما. نشسته بودم، دستهایم را گره کرده و چشمانم را به زمین دوخته بودم و بهترین دوستم که تا دقایقی دیگر به دوست سابقم بدل میشد، فریاد میکشید. او آزرده و عصبانی بود، گیج شده بود که چرا پس از سه سال با هم بودنها، همخانه بودنها، شب تا صبح فیلم تماشا کردنها و بحثهای عمیق، اکنون تصمیم گرفتهام که به دوستی با او خاتمه دهم.
ادامه مطلب ...
پاسخ های جالب این دانش آموز باعث شد تا نمره صفر نگیرد. سوال ها و جوابها را بخوانید.
در آخرین جنگش
در پایین صفحه
زمین بتنی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد
به یک مسئله فکر کنید که دوست دارید واقعاً درست شود. آیا باور دارید که درست میشود؟ شاید وقتش رسیده که اعتماد کنید.
واقعیت این است که همه چیز بالاخره درست میشود. زندگی بلد است از خودش مراقبت کند، چه شما بخواهید چه نخواهید. اگر نگاهی به زندگیتان بیندازید متوجه میشوید که همه اتفاقهای آن در آخر درست شدند و به بهترین نتیجه رسیدند.
اعتماد یعنی نتیجه را فراموش کنید. باید باور کنید که اهداف و آرزوهایتان اگر اعتماد به تحقق آنها داشته باشید، به حقیقت میپیوندند. اعتماد مجانی است و اجازه میدهد زندگی مسیر خود را طی کند، حتی اگر از آینده واهمه داشته باشید. اگر فقط کمی بیشتر اعتماد میکردید، زندگیتان چطور بود؟
حتی کارآفرین ها هم ممکن است در مسیر تحقق آرزوهای خود دچار یاس و ناامیدی شوند. اما از آنجا که این روند باید هرروز تکرار شود و شما از انجام آن ناگزیر هستید باید راه هایی پیدا کنید تا از این روزمرگی و خستگی فرار کنید.
اینکه هر روز یک کار تکراری را انجام دهیم باعث کسالت و خستگی می شود. این باعث می شود تا احساس خستگی از زندگی بر روحتان مستولی شود. حتی کارآفرین ها هم ممکن است در مسیر تحقق آرزوهای خود دچار یاس و ناامیدی شوند. اما از آنجا که این روند باید هرروز تکرار شود و شما از انجام آن ناگزیر هستید باید راه هایی پیدا کنید تا از این روزمرگی و خستگی فرار کنید. 8 تا از این راه ها را ما به شما پیشنهاد کرده ایم.
یارو شبا یه پارچ آب خالی بالا سرش میذاشته و می خوابیده ازش می پرسن آخه خنگ چرا اینجوری می کنی؟
میگه : خوب یه موقع نصفه شب از خواب پا پیشم می بینم تشنم نیست .. اونوقت چیکار کنم؟
*****************************
دوتا درسخون حوصلهشون سر رفته بود. یکی از آنها گفت: بیا شیر یا خط بیندازیم. اگر شیر شد میریم دوچرخه سواری، اگر خط شد میریم فیلم نگاه میکنیم و اگر سکه روی لبهاش ایستاد میریم درس میخونیم!
ادامه مطلب ...