«ای بابا! چرا هیچی نمیگی؟ ازت پرسیدم نظرت چیه؟ مثل اینکه ۲ساعته دارم با تو صحبت میکنم. اصلا به حرفهام گوش میدادی یا نه؟ حواست کجاست؟ اصلا به من توجه نمیکنی.
انگار با دیوار حرف میزنم. غیر از آهان و سر تکان دادن، کار دیگهای نمیتونی بکنی؟ آخه، پس من حرفهام رو به کی بگم؟ اون وقت هی بگو چرا این قدر با شهلا و ماندانا حرف میزنی. مثلا تو همسر منی. من دوست دارم حرفها و درد دلهامو قبل از هر کسی به تو بگم. خوابت برد؟ ما را ببین! ۲ ساعته داریم با کی صحبت میکنیم.»