آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

مزیت های طوفان فکری

مزیت های طوفان فکری

طوفان فکری به ما نشان می دهد که همیشه راه حلی برای حل موفقیت در کسب و کار و بازار وجود دارد. حتی وقتی شرکتی ضرر می دهد، می توان امیدوار بود که راه حل های نرفته ای وجود دارد که اگر به آن ها دست یابیم مشکلات حل خواهد شد. گفته می شود دو بازاریابی کفش از دو شرکت مختلف برای شناسایی پتانسیل های بازار آفریقا به این قاره سفر کردند. اولی بعد از مدت کوتاهی با دفتر شرکت تماس گرفت و گفت: «این جا بازار خوبی برای کفش نیست. چون اکثر مردم فقیرند و کفشی به پا ندارند.» دومی بعد از مدتی با دفتر شرکت تماس گرفت و گفت «بسیار عالی است بهتر از این نمی شود این جا هیچ کس کفش ندارد و ما می توانیم تا سال ها در این قاره کفش های مان را به فروش برسانیم.»

این دو دیدگاه نشان می دهد که تا چه حد میان افراد در رسیدن به موفقیت تفاوت نظر وجود دارد. انسان های خلاق هرگز متوقف نمی شوند و در جست و جوی راه هایی برای رسیدن به اهداف شان هستند. طوفان فکری در این زمینه به ما کمک می کند که در یک شرایط آزاد، به دور از استرس ایده ها و نظریات خود را در راستای یک هدف خاص ابراز کنیم. آن چه در هر جامعه ای رسیدن به سود در کسب و کار یا مزیت های اقتصادی با مانع رو به رو می سازد وجود محدودیت های ذهنی، توجه به کلیشه ها و روش های سنتی است.

اما اگر بتوان با یک طراحی و برنامه ریزی درست روش تولید ایده را تجربه کرد می توان امیدوار بود که در آینه به نتایج مطلوب و بهره وری و سود در کسب و کار رسید. تکنیک طوفان فکری بهترین روش را برای تقویت اعتماد به نفس، ایجاد پویایی ذهنی، پیدا کردن آزادی عمل و تقبل خطر در مواقعی که به آن احساس نیاز می شود. در اختیار ما قرار می دهد.

تست اضطراب

تست اضطراب

در تست زیر تعیین کنید در همین لحظه چه احساسی دارید؟!

الف)1 امتیاز       ب) 2 امتیاز        ج) 3 امتیاز       د) 4 امتیاز     ه) 5 امتیاز

سوال:

1) به خود مطمئن هستم؟

 الف) بسیار زیاد     ب) زیاد         ج) تا حد متوسط     د) کمی          ه) هرگز

 

2) می توانم بر افکار خود تمرکز کنم؟

 الف) بسیار زیاد         ب) زیاد       د ج) تا حد متوسط      د) کمی        ه) هرگز

ادامه مطلب ...

ننگ

شیشــــــــــه شکســــــــــــته را پیوند کردن است

کـــــــــوه ناهموار را هموار کردن ســــــخت نیست

حـــــــرف ناهموار را هموار کردن مشـــــــکل است

بار حمّالان به دوش خود گرفتن نـــــنــــــگ نیست

زیـــر بـــار مـــنّـــت نـــامــــرد رفتن مشــــکل است

منبع: سایت یه خاطره از فردا(حامد عزیز)

آموزش روابط جنسی

آموزش مسائل جنسی و زناشویی

.:: آموزش مسائل جنسی و زناشویی

.:: مقاله ای به قلم محمد جانبلاغی.

توجه فرماید: این مقاله به دلیل متناسب نبودن برای سنین زیر 19 سال ارسال نخواهد شد.

دریافت مقاله آموزشی جانبلاغی

روش های مقابله با فراموشی مطالب درسی

طبق یافته های ابینگهاوس بیشترین میزان فراموشی (70 درصد) در 24 تا 48 ساعت نخست اتفاق می افتد پس مهم ترین زمان های مرور همان 48 ساعت اولیه است. مرور بلافاصله مطالب خوانده شده، تاثیر بسزایی در تثبیت مطالب و جلوگیری از فراموشی آنها دارد.  
 
 دکتر هرمان ابینگهاوس در سال 1885 تحقیقی در مورد روند فراموشی نسبت به زمان انجام داد که شایان توجه بود. به گزارش برترین ها وی فهرستی شامل 13 کلمه بی معنی را به صورت کامل حفظ کرد و بعد از فواصل زمانی مختلف (از 20 دقیقه  تا 31 دقیقه) خود را می آزمود تا بداند در هر فاصله زمانی چه تعداد از واژه ها را به خاطر سپرده است. نتایج وی به قرار زیر بود:

پس از 20 دقیقه 60 درصد مطالب را حفظ بود، پس از یک ساعت کمتر از 50 درصد، پس از 8 ساعت کمتر از 40 درصد، پس از 24 ساعت نزدیک 30 درصد، پس از پنج روز کمتر از 30 درصد و بالاخره پس از 31 روز نزدیک 20 درصد مطالب در حافظه او باقی مانده بود. به عبارت دیگر این آزمایش به سادگی نشان داد 40 درصد مطالب در 20 دقیقه نخست و 70 درصد طی 48 ساعت نخست اگر مرور صحیح صورت نگیرد فراموش می شوند.

 
 
 
زمان مرور

باتوجه به اینکه طبق یافته های ابینگهاوس بیشترین میزان فراموشی (70 درصد) در 24 تا 48 ساعت نخست اتفاق می افتد پس مهم ترین زمان های مرور همان 48 ساعت اولیه است. به گزارش برترین ها مرور بلافاصله مطالب خوانده شده، تاثیر بسزایی در تثبیت مطالب و جلوگیری از فراموشی آنها دارد. 10 تا 20 دقیقه از زمانی را که برای مطالب هر درس درنظر گرفته اید را صرف مرور مطالب خوانده شده در همان جلسه کنید، تعجب خواهید کرد از اینکه مقداری از مطالب را در همان دقایق اولیه فراموش کرده اید.

یادداشت و نت برداری

برای اینکه بتوانید همیشه و در کلیه امتحانات نمره الف بگیرید یادداشت برداری موثر و صحیح یک عامل ضروری و اساسی است.

چراکه با خلاصه برداری دفعات مرور شما بیشتر می شود و فراموشی به حداقل می رسد، قسمت اعظم درس خواندن شما باید از روی یادداشت برداری های شما باشد.
  
 
 
 نکته در یادداشت برداری

1 –
ابتدا حجمی را که می خواهید خلاصه برداری کنید مشخص کنید.

2 – با تورق سریع از اصل موضوع اطلاعات کسب کنید به شکل ها، تیترها و عناوین کتاب دقت کنید.

3 – یادداشت ها را براساس اشخاص، فرمول ها، اصطلاحات، تعاریف و... دسته بندی کنید.

4 – از درخت حافظه استفاده کنید که از نظر سازماندهی ذهن و تاثیر در یادگیری از کارآیی فوق العاده ای برخوردار است. برای این کار باید عنوان فصل را به عنوان ریشه درخت در داخل یک دایره، مربع یا هر شکل هندسی مطلوب در سمت راست قرار دهید و سپس نکات اصلی و فرعی را روی شاخه های اصلی و فرعی در سمت چپ بنویسید. در این تکنیک از هر دو نیم کره مغز استفاده می شود.

5 – مطالب را رونویسی نکنید به زبان خودتان بنویسید.

6 – اصل نظم و زیبایی را در خلاصه برداری رعایت کنید.

7 – مطالب باید کوتاه باشند اما مفهوم را برسانند ترجیحا فعل داشته باشند.

8 – سعی کنید یادداشت هایتان در حدی مطمئن باشد که جایگزین مناسبی برای منابع اصلی باشد.

9 – خلاقیت در یادداشت برداری را فراموش نکنید. چه به لحاظ نحوه نگنارش و چه به لحاظ شکل نوشتار و نمودارهایی که به کار می برید.

10 – کدگذاری کنید: مثلا در درس فارسی برای به خاطر سپردن آثار نظامی (ملخ ها): م (مخزن الاسرار)، ل (لیلی و مجنون) خ (خسرو و شیرین)، ه (هفت پیکر) و الف (اسکندرنامه)
 
 
 
11 – از علامت های اختصاری استفاده کنید.

12 – میزان اهمیت مطالب را با علائم هندسین نشان دهید.

13 – مقابل هر شاخه فرعی از مثال ها  استفاده کنید.

14 – نمودارها و تحلیل آن را به صورت جامع بنویسید.

15 – در صورت نیاز از شکل های آن مطلب کمک بگیرید.

16 – بالای هر خلاصه برداری آدرس کامل آن را که شامل عنوان فصل، صفحه و نام کتاب است بنویسید.

17 – یادداشت ها باید به گونه ای باشد که قابل حمل باشد. بنابراین استفاده از سررسید یا سالنامه را پیشنهاد نمی کنیم.

18 – بهترین راه خلاصه برداری آن است که آنها را روی اوراقی جداگانه و به هم پیوسته بنویسید تا اگر نیازی به چک کردن و اصلاح آن بود بتوانیم با بازنویسی آن دوباره مجموعه ای قابل قبول داشته باشیم.

19 – در پایان خلاصه برداری سعی کنید درخت حافظه خود را یک بار مرحله به مرحله مرور و به خاطر آورید.

20 – در هر فرصتی خلاصه هایتان را مرتب مرور کنید.
منبع: هفت صبح

چگونه خشم خود را کنترل کنیم

خشم و حس خودبزرگ بینی

خشم می‌تواند حس خود بزرگ بینی را در شما زنده کند و زودتر ازآنچه تصور می‌کنید به سلامت شما آسیب می‌رساند. متاسفانه خشم برای شما مانند همدم همیشگی است که تمام عمر همراهتان خواهد بود و با هر طغیانی ، فشار خونتان را به مقدار قابل توجهی بالا خواهد برد و این تنها یکی از پیامدهای زیانبار خشم بر تندرستی شما است. افزون بر این باید بدانید که خشم و عصبانیت همچون زهری است که دائما به درون شما می‌ریزد. حال ممکن است این سوال در ذهن شما متبادر شود که خشم چیست؟ و چگونه می‌توانید از دست این پدیده رنج آفرین رهایی یابید؟

خشم چیست؟

خشم یک نوع احساس است که همواره بین دو حالت متغیر است. خشم می‌تواند عصبانیت و ناراحتی جزئی و یا در نوع حاد آن ، واکنشی جنون‌آمیز باشد. طبق نظر دکتر چارلز اسپیلبرگر ، خشم نیز احساسی نظیر سایر احساسات انسان است که با ویژگی‌های روانشناسی اشخاص تغییر می‌کند. هنگامی که عصبانی می‌شوید آثار فیزیولوژیک خشم در بدن ظاهر می‌شود، ضربان قلب و فشار خونتان بالا می‌رود و میزان ترشح هورمون‌ها نیز افزایش می‌یابد.

عصبانیت می‌تواند به دلیل حوادث و رویدادهای بیرونی و یا تغییرات درونی باشد. ممکن است شما از شخص خاصی مانند همکاران ، اعضاء خانواده و یا رئیس خود رنجیده باشید و رفتار آن‌ها باعث عصبانیت شما شده باشد و یا ترافیک و شلوغی شهر شما را خشمگین کند. فکر کردن و نگرانی در مورد مسائل و مشکلات روزمره و یا به یادآوردن وقایعی که قبلا باعث خشم و ناراحتی شما شده‌اند نیز از عواملی هستند که می‌توانند خشم شما را برانگیزند. بیان کردن خشم ، صحبت کردن پرخاشگرانه و عکس‌العمل تند و خشن حالتی غریزی است که اکثر ما هنگامی که خشمگین می‌شویم، از خود بروز می‌دهیم.

خشم عکس‌العمل طبیعی در برابر تهدید ، خطر و ... است که به ما این اجازه را می‌دهد که در شرایط بحرانی از خود دفاع کنیم. بنابراین عصبانیت برای بقا و پایداری انسان‌ها ضروری و اجتناب ناپذیر است، ولی نباید فراموش کرد که برخورد فیزیکی با افراد و مواردی که ما را خشمگین می‌کنند، از لحاظ قانونی و معیارهای اجتماعی ناهنجار تلقی می‌گردد و پیامدهائی منفی خواهد داشت.

سه روش مهم برای برطرف کردن منطقی خشم

سه روش مهم برای برطرف کردن منطقی خشم وجود دارد:

ابراز کردن

ابراز کردن خشم به این معناست که در بیان خشم خود جسور و منطقی باشید نه پرخاشگر ، این روش منطقی‌ترین راهکار برای ابراز خشم است. شما باید یاد بگیرید که چگونه رفع اتهام کنید و خود را تبرئه نمائید و چگونه به این هدف بدون صدمه زدن به دیگران برسید. جسور بودن به این معنی نیست که قلدر باشید و به دیگران زور بگویید، بلکه به این معنی است که برای خودتان و دیگران ارزش قائل باشید و با احترام رفتار کنید و مشکلات‌تان را از راه منطقی حل کنید.

سرکوب کردن

سرکوب کردن خشم راه حل دیگری است برای مهار عصبانیت و سرکوب خشم و جهت دادن و تبدیل آن به رفتارهای دیگر. راهکار آن هم به این صورت است که هنگامی که خشمگین می‌شوید، در مورد موضوعی که باعث خشم شما شده است، فکر نکنید و بجای آن به چیزهایی خوب و مثبت بیاندیشید. هدف از این روش ، مهار خشم شما و تبدیل آن به رفتارهای سازنده است. اما پیامد منفی این روش ، این است که اگر عصبانیت خود را ابراز نکنید، خشم فرو‌خورده در درون شما باقی می‌ماند و این خشم درونی می‌تواند باعث افزایش فشار خون و یا افسردگی شما شود.

از این رو ، بیان نکردن خشم می‌تواند مشکلات دیگری را به وجود آورد. افرادی که خشم خود را ابراز نمی‌کنند، نسبت به همه چیز بدبین هستند و با دیگران رفتاری پر از کینه و خصمانه دارند. آنها مرتب دیگران را تحقیر می‌کنند و همه چیز را مورد انتقاد قرار می‌دهند و معمولا در روابط خود با دیگران دچار مشکل هستند و کمتر رابطه‌ای موفق دارند.

آرام کردن

در نهایت سومین راهکار فرو نشاندن خشم مرحله آرام کردن آن است. در این حالت با جملات و واژه‌های تسکین دهنده خود را آرام کنید. بنابر این می‌توان چنین نتیجه گرفت که شما نه تنها در قبال اعمال ظاهری خود مسئول هستید، بلکه روحیات درونی خود را هم باید پرورش دهید. پس بکوشید به هنگام خشم خود را تسکین دهید و احساسات خود را مهار کنید.

کنترل خشم این امتیاز را دارد که احساسات ناشی از خشم و هم تحریکات جسمانی که خشم باعث به وجود آمدن آنها می‌شود، کاهش می‌یابد. بی‌تردید نمی‌توان پیشاپیش حوادثی را که باعث خشم می‌شوند، از سر راه برداشت و یا از روبه‌رو شدن با آنها اجتناب نمود، شاید نتوانیم آنها را تغییر دهیم، اما می‌توانیم بیاموزیم که چگونه واکنش‌های خود را کنترل کنیم.

شعری برای ریالی که دیروز مرد

1

این روزها

آنقدر پیش تو

بی ارزشم

که ریال پیش دلار نیست

2

این روزها

آنقدر برایم با ارزشی

که دلار پیش ریال نیست

3

این روزها

آنقدر از مرگ ریال ناراحتم

که از نبودن تو نیستم

4

این روزها

آنقدر از نبودنم خوش­حالی

که دلار

از مرگ ریال نیست

 

اگر

اگر بر میگشتی جانم را فدایت می کردم

اگر بر میگشتی تار و پود زندگیم را خاک پایت می کردم

اگر کنارم بودی مجنونت می شدم

اگر تو را داشتم فرهادت می شدم تمام دنیا را برایت تندیس می کردم

اگر بر میگشتی بیشتر از این دیوانه ات می شدم

اگر بودی پیش مرگت می شدم

دوستت دارم

اگر بودی غمگین نبودم

اگر بودی کنارم این قدر غصه نبودنت را نمی خوردم

اگر بودی چشمانم گریان نبود

اگر بودی ................ نمیمردم

بــــرگــــرد ... 

 

 

 

از همتون معذرت میخام و منو ببخشین .

مخصوصا از رفقای خوبم عذر میخام ، امیدوارم تو این مدت از دستم ناراحت نشده باشن !

خداحافظ

این فرق های زندگی ساز

یکی از دلایل اصلی بروز اختلافات زندگی زناشویی، عدم شناخت زن و مرد از یکدیگر است.

دراین مقاله شما را با تفاوت های موجود درمیان دوجنس آشنا می کنیم. تفاوت هایی درساختارمغز، حرف زدن وگوش کردن، تجسم فضایی، احساسات وادراک، بیوشیمی بدن ونهایتا تفاوت درنوع عاشق شدن وازدواج.

ادامه مطلب ...

وقتی دلگیری...

بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی درد مند را 

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده ی سر در کمند را 

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت

اندوه چیست؟ عشق کدامست؟ غم کجاست؟ 

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان 

عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام

 

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

 

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرامو روشنی

 

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم

 

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند  صبح

 

بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توام، بیشتر بخند 

خورشید آرزوی منی، گرم تر بتاب

دل نوشته

هر دفعه که میبینمش ...

انگار که دارن دلمو تیکه تیکه می کنن ،،،

خیلی دل نازکم حتی نمی خام دشمنم از دستم ناراحت بشه

بگذریم ...

نمیخام ببینمش ولی نمیشه

یاده گذشتم که میفتم از خودم متنفر میشم !!!

بابا ما از اولم شانس نداشتیم از اولم نحس بودم

...

دیشب گریه کردم

نمی دونم چرا ؟؟؟

برای چی ؟ برای کی ؟

فقط می دونم که این رسمش نیست !

همیشه بی کسی ، ناراحتی ، غم و غصه ... 

دیشب داشتم دفترچه تلفن گوشیمو نگاه می کردم ...

تا یکی رو پیدا کنم تا باهاش درد و دل کنم

اما ...

کسی نبود ، کسی رو پیدا نکردم

داستان عشق

خونه بغلیمون تازه خالی شده بود که یه کامیون اومد و از قرار معلوم همسایه های جدیدمون بودن که اسباب کشی کرده بودند... 

چد روزی گذشت تو خونه مامانم که واسه خوشامد گویی به همراه بقیه همسایه هامون رفته بودن خونه جدید رو به همسایه های جدیدمون بگن فهمیدم یه خونواده ۳ نفری اند که فرزندشونم یهدختر ۱۷ سالست.... 

چند روز گذشت یه روز که از دانشگاه برمیگشتم همسایه جدیدمونو دیدم یه آقا وخانم جوان بایه دختر خانم که همون جا دلمو با خودش برد... 

دخترشون خیلی خوشکل بود... 

چند روز دیگه هم گذشت یه روز که تو اتاقم بودم واسه یه لحظه رفتم جلو پنجره دیدم دختر همسایه جدیدمون داره از مدرسه برمیگرده همون جور که محو نگاه کردنش بودم نمیدونم چی شد روشو برگردوند طرف خونه ما و منو جلو پنجره دید... نمی دونم چرا جلو پنجره خوشکم زده بود اما دیدم داره میخنده!!... 

به خودم نگاه کردم لباس خوابام هنوز تنمه واونم داره به این موضوع می خنده.... 

فورا از جلو پنجره کنار رفتم اما نمی تونستم از فکرش خارج شم.... 

یه چند بار عمدا می رفتم جلو پنجره موقعی که بر می گشت دیدش میزدم یکی دوبارم فهمید... 

خلاصه یه روز دلمو زدم به دریا... 

یه کم خودمو مرتب کردم ورفتم سر کوچمون تا برگرده تادیدمش لال شدم اون روز نتونستم چیزی بگم... 

فرداش باز رفتم اما این بار تا دیدمش از زبونم پرید... 

یهو گفتم دوست دارم... 

چیزی نگفت راشو کشید ورفت اما از چهرش مشخص بود ناراحت شد.. 

 

یه هفته بعد مامانم اومد تو اتاقم گفت مهدی جان همسایمون کامپیوترش خراب شده اومده واسش درست کنی.... 

گفتم چشم مامان.... 

وای چی میدیدم این که همون همسایه جدیدمون بود. دخترخانم با باباش اومده بود. 

کیس کامپیوترش دست باباش بود گفت مهدی جان ویندوزش بالا نمیاد مامانت به خانمم گفته دانشجوی رشته کامپیوتری ما که سر در نیاوردیم آوردیمش یه دستی بهش بکشی. 

ازترس خیس عرق شدم.... 

نیم ساعت گذشت. باباش گفت مهدی جان تموم نشد گفتم نه متاسفانه یه کم دیگه هم کار داره... 

باباش گفت اما من کار دارم نسترن جان (چه اسم قشنگی... آخه اسمشو نمیدونستم) بابا خودت برو خونه من یه کم کار دارم بعد خدا حافظی کرد و رفت... 

وقتی رفتم سرجام نشستم دیدم نسترن صندلیشو یه کم آورد جلوتر اما هیچی نگفت... 

بعد یه ده دقیقه که داشتم منفجر میشدم نمیدونم چه جوری شد که از زبونم پرید وگفتم دوست دارم بهش نگاه کردم تفلک از خجالت سرخ شده بود.... 

ویندوز که تموم شد خواست کیسو برداره و بره که بهش گفتم: نسترن خانم نظرتون راجع به من چیه.... 

چیزی نگفت... 

از خجالت سرخ شده بود.... 

فورا شمارمو رو یه تیکه کاغذ نوشتم تابهش بدم.... 

بایه کم مکس ازم گرفت.... 

گفتم کیس سنگینه وخودم براش تا در خونشون بردم و وقتی که خواستم برگردم گفتم منتظر تماستونم.... 

یه دو هفته ای گذشت کاملا بی خیال شده بودم که زنگ زد و این شروع آشنایی من با نسترن بود.... 

یه سالی می شد که باهم دوست بودیم یه روز بهم گفت می خواد بره بازار وگفتم من میام... 

تو خیابون دستاشو گرفتم وداشتیم قدم میزدیم که یهو باباش پیدا شد... 

یه کشیده محکم تو گوشم خابوند چیزی نگفتم دست دخترشو گرفت و رفتند... 

یه چند روزی گذشت  نسترن گوشیش خاموش بود که تو کوچه با مامانش دیدمش مامانش یه چشم غره ای به من رفت که از خجالت داشتم میمردم. نسترنم صورتش سیه وکبود بود... 

چند روز بعد یه کامیون اومد ووسایلشونو جمع کرد ورفت. 

می گفتن باباش انتقالی گرفته برگشتن شهر خودشون.... 

اون روز تو کوچه آخرین باری بود که نسترنو دیدم..... 

 

 

توجه: (این داستان تخیلی بوده و شخصیتهاش وجود خارجی ندارن) 

امیدوارم لذت برده باشید..........پایان........

۱۵ حقیقت زندگی

۱.تلاش کنید همان گونه رفتار کنید که می گویید.

۲.تلاش کنید همان گونه رفتار کنید که از دیگران انتظار دارید.

۳.تلاش کنید طوری رفتار کنید که گرفتار عذاب وجدان نشوید.

۴.تلاش کنید تا راست گویی وصداقت عادت شما شود.

۵.تلاش کنید همیشه دنبال یادگیری باشید.

۶.تلاش کنیدبا پیدا کردن دوستان جدید٬ دوستان قدیمی را حفظ کنید.

۷.تلاش کنید برای خوب کار کردن٬ خوب هم استراحت کنید.

۸.تلاش کنید همیشه برای اطرافیانتان جذاب باشید.

۹.تلاش کنید اگر از کسی رنجیده اید٬ با خود او صحبت کنید نه پشت سر او! 

۱۰.تلاش کنید وقتی به موفقیتی میرسید٬ آنهایی را که به شما در این راه کمک کرده اند فراموش نکنید. 

۱۱. تلاش کنید تا عهدی شکسته نشود واگر هم شکست شما ناقض آن نباشید. 

۱۲.تلاش کنیدتا باور کنید دیگران وظیفه ای در قبال شما ندارند وعامل سعادت وشقاوت هر کسی خود اوست. 

۱۳.تلاش کنید تا قدر دان لطف دیگران باشید وبا رفتار و گفتار تان آنها را از محبت پشیمان نکنید. 

۱۴.تلاش کنید به هر چیزی آنقدر بها دهید که استحقاقش را دارد. 

۱۵.تلاش کنید دنیا را با زیبایی هایش ببینید.

گفتگو با خدا

گفتگو با خدا

همه ما پنهانی و در نهان، دل گفته هایی با خدا داریم، کسی از آن خبر ندارد و خود می گوییم و خدا شنونده است. آنچه می خوانید بخشی هایی از گفتگوهای “من وشما”، با خداست:
همان خدا، همان خدای فراموش شده ای که به گاه بی کسی و درماندگی سراغش را می گیریم …
همان که هیچگاه ما را از یاد نمی‌برد!

پیامی از راه سبز زندگی

گفتم: خسته‌ام
گفت: “لاتقنطوا من رحمة الله” از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/۵۳)

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!
گفت: “فاذکرونی اذکرکم” منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/۱۵۲)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت: “و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا” تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/۶۳)

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟
گفت: “واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله” کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/۱۰۹)

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است… یک اشاره‌ کنی تمامه!
گفت: “عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم” شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/۲۱۶)

گفتم: “انا عبدک الضعیف الذلیل…” اصلا چطور دلت میاد؟
گفت: “ان الله بالناس لرئوف رحیم” خدا نسبت به همه‌ی مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/۱۴۳)

گفتم: دلم گرفته
گفت: “بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا” (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/۵۸)

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله
گفت: “ان الله یحب المتوکلین” خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد (آل عمران/۱۵۹)

گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!
گفت: “و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره” بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می‌کنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا می‌کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنند (حج/۱۱)

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم؛
گفت: “فانی قریب” من که نزدیکم (بقره/۱۸۶)

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش می‌شد به تو نزدیک بشوم
گفت: “و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال” هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵)

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفت: “ألا تحبون ان یغفرالله لکم” دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/۲۲)

گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی
گفت: “و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه” پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/۹۰)

گفتم: با این همه گناه… آخر چه کاری می‌توانم بکنم؟
گفت: “الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده” مگر نمی‌دانید خداست که توبه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟! (توبه/۱۰۴)

گفتم: دیگر روی توبه ندارم
گفت: “الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب”(ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۳)

گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟
گفت: “ان الله یغفر الذنوب جمیعا” خدا همه‌ی گناه‌ها را می‌بخشد (زمر/۵۳)

گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا می‌بخشی؟
گفت: “و من یغفر الذنوب الا الله” [چرا که نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱۳۵)

گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم می‌کند؛ عاشق می‌شوم! … توبه می‌کنم
گفت: “ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین” [این را بدان که] خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/۲۲۲)

ناخواسته گفتم: “الهی و ربی من لی غیرک” ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو که را دارم؟
گفت: “الیس الله بکاف عبده” خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶)

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟
گفت: “یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما” ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. ( احزاب/۴۲)

گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد
گفت: “ان الله یحول بین المرء و قلبه” خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/۲۴)

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم
گفت: “نحن اقرب الیه من حبل الورید” ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/۱۶)

با خودم گفتم: خداوند!… خالق هستی!… با فرشته‌هایش!… به ما درود می‌فرستند تا هدایت شویم؟! …پس باید ثابت کنم که شایسته‌ی سلام و درود عرشیانم.باید گوهر درونم را از هرچه زنگار پاک کنم.

کاش

کاش پرنده ای بودم هر چند کوچک

اما دارای دو بال

فقط برای یک بار هم که شده پر می کشیدم

پر میکشیدم و صعود می کردم

دور می شدم از این زمین

به ابر غم می رسیدم

اشک می ریختم با سنگ صبورم

آری اشک ریختن را دوست دارم

اشک در فراغ ...

دیگر طاقت این زندگی را ندارم

باید رفت به جایی دور

باید گذاشت و رفت

زرنگی

روزی آلبرت انشتین رو به یه مجلس جهت سخنرانی در یه شهری دعوت می کنند... 

انشتین که سر وضع چندان آراسته ای نداشت به کالسکه چی خود که مردی شیک پوش وهمیشه آراسته بود گفت تا به جاش در اون مکان سخنرانی کنه.... 

مردم که چهره انشتین را تا اون روز به چشم ندیده بودن  از سخنرانی به وجد آمده وواسه کالسکه چی دست میزدند وازش بابت سخنرانیش تشکر می کردند.... 

ناگهان از میون جمعیت دو جوان خوش بر وسیما که معلوم بود از اون خرخونای اون شهرن جلوتر اومدن تا از کاسکه چی به جای انشتین سوال بپرسند..... 

پیش کاسکه چی رفتند و سوالاتو که تو یه برگه نوشته بودن دادن دسته کالسکه چی... 

 

بی چاره انشتین در یه آن فکر کرد به کلی آبروش جلو مردم رفت... 

 

اما تو یه لحظه دید که کاسکه چیش..... 

سوالارو از جوونا گرفت وکمی نگاه کرد و بهشون گفت: 

این سوالا که خیلی آسونند کالسکه چیم نیز می تونه به این سوالات جواب بده. و ورقه سوالات رو به آلبرت انشتین داد.....

روش حل مسله

دریک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی رابرعهده داشت ، یک مورد به یاد ماندنی اتفاق افتاد

شکایتی ازسوی مشتریان به کمپانی رسید . اواظهارداشته بود که هنگام خرید یک بسته صابون متوجه شده بود که آن قوطی خالی است .

بلافاصله باتاکید وپیگیریهای مدیریت ارشد کارخانه این مشکل بررسی ، ودستور صادر شد که خط بسته بندی اصلاح گردد وقسمت فنی ومهندسی نیز تدابیر لازمه راجهت پیشگیری ازتکرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید .

مهندسین نیز دست به کار شده وراه حل پیشنهادی خود راچنین ارائه دادند :

پایش (مونیتورینگ ) خط بسته بندی بااشعه ایکس

بزودی سیستم مذکور خریداری شده وباتلاش شبانه روزی گروه مهندسین ، دستگاه تولید اشعه ایکس ومانیتورهائی با رزولوشن بالا نصب شده وخط مذبور تجهیز گردید.

سپس دونفر اپراتور نیز جهت کنترل دائمی پشت آن دستگاهها به کار گمارده شدند تااز عبور احتمالی قوطیهای خالی جلوگیری نمایند .

نکته جالب توجه دراین بود که درست همزمان بااین ماجرا ، مشکلی مشابه نیز دریکی از کارگاههای کوچک تولیدی پیش آمده بود اما آنجا یک کارمند معمولی وغیرمتخصص آنرا به شیوه ای بسیار ساده تر وکم خرجتر حل کرد :

تعبیه یک دستگاه پنگه درمسیرخط بسته بندی تاقوطی خالی را باد ببرد .

جمله روز : هراحمقی می تواند چیزها رابزرگتر ، پیچیده تر وخشن تر کند، برای حرکت درجهت عکس ، به کمی نبوغ ومقدار زیادی جرات نیاز است . آلبرت انشتین

خوب وبد تلفن همراه برای کودکان

 

 

 دوران کودکی معصومانه ترین اما وابسته ترین دوره در زندگی هر فرد است و والدین کودک مسئولیت برداشتن اولین گام ها را در شکل گیری شخصیت کودک عهده دار هستند. حتی انتخاب برخی وسایل آنها از جمله تلفن همراه که می تواند علاوه بر محاسنی که دارد معایبی نیز داشته باشد چراکه تلفن های همراه امروزه به بخش جدایی ناپذیری از زندگی نه تنها افراد بالغ، بلکه کودکان نیز تبدیل شده است.

بر اساس آمار موجود چیزی نزدیک به 22 درصد کودکان 6 تا 9 سال ، 60 درصد کودکان 10 تا 14 ساله و 84 درصد کودکان 15 تا 18 ساله در آمریکا دارای تلفن همراه هستند. بر همین اساس آمار کودکان 8 تا 12 ساله که از تلفن همراه استفاده می کنند نیز افزایش پیدا خواهد کرد. لذا با توجه به استفاده روز افزون از تلفن های همراه در بین کودکان و نوجوانان، بر آن شدیم تا شما دوستان را با یک سری از مسائل در مورد این وسیله ارتباطی آشنا کنیم.


استفاده از تلفن همراه در شرایط اضطراری

بدون شک یکی از بهترین فواید تلفن همراه برای کودکان و نوجوان قابلیت استفاده از تلفن همراه در شرایط اضطراری است. در شرایطی مثل دور بودن از خانه برای مدتی طولانی، بیرون رفتن به همراه دوستان و یا سایر شرایط که می توان از تلفن همراه استفاده کرد.

مشکلات حاصل از استفاده تلفن همراه


  

 

 


مشکلات روحی: بر اساس مطالعات جدید انجام شده استفاده از تلفن همراه می تواند اعتیاد آور باشد. همچین ارتباطی مستقیم بین میزان استفاده از تلفن همراه و احساس افسردگی وجود دارد. بیشتر کودکان و نوجوانانی که در زمان حال دچار افسردگی هستند از تلفن همراه به مقدار زیادی استفاده می کنند.
ضعف بینایی:
همانند کاربران کامپیوتر، کاربران تلفن همراه که زمان زیادی را صرف فرستادن پیامک کرده و مجبورند برای دیدن عبارت بر روی صفحه و یا صفحه کلید به چشم خود فشار بیاورند و این امر به ضعیف شدن چشم ها منجر میشود.


پخش باکتری ها: با توجه به اینکه ما برای صحبت با تلفن همراه آن را به دهان خود نزدیک می کنیم و بسیاری از اوقات در زمانی که تلفن همراه در نزدیکی ماست عطسه یا سرفه می کنیم. این مسئله موجب می شود تا تلفن همراه به نوعی به یک وسیله آلوده تبدیل شود که به راحتی می تواند آلودگی را انتقال بدهد.
کم خوابی:
بسیاری از کاربران نوجوان تلفن های همراه در میانه شب به خاطر دریافت کردن یک پیامک یا پاسخ به تماس از خواب بر می خیزند و اغلب دچار کم خوابی شده و در روز بعد خسته هستند.
وابستگی به تلفن همراه:
در یک تحقیق انجام شده در آمریکا ، 37 درصد نوجوان کاربر تلفن همراه گفته اند که بدون تلفن همراه قادر به ادامه زندگی نیستند. همچنین مشخص شده است که بسیاری از نوجوانان ترجیح می دهند با دوستان خود از طریق تلفن رابطه داشته و کمتر همدیگر را ملاقات کنند.


 

 

 


دروغگویی: همچنین مشخص شده است که چیزی نزدیک به 39 درصد از کاربران بین 18 تا 29 ساله در زمانی که از تلفن همراه استفاده می کنند در مورد مکان حضور خود دروغ می گویند.
هزینه ها:
بسیاری والدین در زمانی که صورت حساب تلفن همراه فرزندان خود را می بینند شوکه می شوند. استفاده از سرویس های مختلف، مثل پیامهای صوتی و تصویری و همچنین اینترنت می تواند هزینه سنگینی را بر خانواده تحمیل کند.


توصیه هایی به والدین:
با فرزند خود در مورد استفاده صحیح از تلفن همراه و اینکه چگونه و کجا باید از آن استفاده کند صحبت کنید. به او آموزش دهید که کی، کجا و چطور از تلفن همراه خود استفاده کند. در مورد استفاده از تلفن همراه هشدار و تاثیرات بد آن را به کودک خود هشدار دهید. سعی کنید به او توضیح دهید که در صورتی که بیش از حد از تلفن همراه استفاده کند بایستی هزینه های آن را از پول توجیبی خود بپردازد.

سپاسگذاری

از کسانیکه از من مـــــــــــتنفرند سپاسگزارم ، آنها مرا قویتر میکنند
---
از کسانیکه مرا دوســـــــــــــــــــــت دارند ممنونم ، آنان قلب مرا بزرگتر میکنند

قوانین دنیا...

ایتالیا: شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر می کند. شما به پلیس رشوه می دهید. شما آزاد می شوید!

فرانسه:شما خلاف می کنید اما پلیس شما را دستگیر نمی کند چون فعلاً به خاطر حقوق پایینش در حال اعتصاب است.

انگلیس:شما خلاف می کنید و پلیس یک مسلمان سیاه پوست عرب را به جای شما دستگیر می کند.

سوئیس: شما خلاف نمی کنید .پس نیازی به حضور پلیس نیست.

هندوستان:شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر می کند و شما عاشق دختر رییس پلیس می شوید و توسط اون دختر از زندان فرار می کنید

چین:شما خلاف می کنید.پس اعدام می شوید!

عراق:شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر می کند.در حین دستگیر شدن بمبی که در جورابتان جا سازی کرده اید منفجر می کنید و به همراه پلیس می میرید.

روسیه:شما خلاف می کنید اما قبل از آنکه توسط پلیس دستگیر شوید توسط گروه های رقیب کشته می شوید.

راه سبز زندگی   ---> پلی به سوی خوشبختی

دیوانه کیست؟

مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همان جا به تعویض لاستیک بپردازد.
هنگامی که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت از روی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آن ها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد.
مرد حیران مانده بود که چه کار کند.
تصمیم گرفت که ماشینش را همان جا رها کند و برای خرید مهره چرخ برود.
در این حین، یکی از دیوانه ها که از پشت نرده های حیاط  تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:
از ٣ چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با ٣ مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی.
آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند.
پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست.
هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت:

خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی.

پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟

دیوانه لبخندی زد و گفت:من اینجام چون دیوانه ام. ولی احمق که نیستم

ثروت یا علم؟

معلم شاگردش را صدا زد تا انشاءاش را درباره
 
علم بهتر است یا ثروت بخواند

پسر با صدای لرزان گفت : « ننوشتیم آقا ..! »

پس از تنبیه شدن با خط کش چوبی ، او در گوشه کلاس ایستاده بود

و در حالی که دست های قرمز و باد کرده اش را مالش می داد زیر لب می گفت:

« آری ثروت بهتر است ، چون می توانستم دفتری بخرم و انشایم را بنویسم »


شما می توانید ثروت مند شوید--->کتابی به قلم محمد جانبلاغی

چاقی....لاغری

روزی در یک مهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار

لاغر بود رفت و گفت :

آقای شاو ، وقتی من شما رو می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی آمده است !!!

برنارد شاو سریع جواب داد : بله . من هر وقت شما رو می بینم

فکر می کنم عامل قحطی شما هستید !!!!!

قناعت

                      سبو چون شود خالی پی پیمانه می گردد 

                   به وقت تنگ دستی آشنا بیگانه می گردد 

 

روزی پیامبر اکرم(ص) به نخلستانی می روند... 

در باغ پیرمردی را ملاقات کرده و اوضاعش را جویا می گردد. 

از پیرمرد می پرسد: حقوقت در اینجا روزی چقدر است؟ آیا مزدت کفاف زندگیت را میدهد؟ 

پیرمرد در جواب پیامبر گفت: ای پیامبر حقوق من روزی یک سکه می باشد شکر خدا محتاج دست کسی نیستم اما چیزی برای پس انداز برایم باقی نمی ماند... 

پیامبر فرمود: بسیار خوب با صاحب نخلستان حرف خواهم زد تا حقوقت را افزایش دهد. 

 

از فردای آن روز حقوق پیرمرد به دو سکه افزایش یافت. 

 

چند روزی گذشت... 

پیامبر باری دیگر به نخلستان رفت وبا پیرمرد ملاقات نمود.... 

از وی در مورد حقوقش باری دیگر سوال پرسید... 

پیرمرد گفت یا رسول خدا مقداری بدهکارم وحقوقم کفاف نمیدهد تا دینم را ادا کنم. 

پیامبر گفت بسیار خوب باری دیگر با صاحب اینجا سخن خواهم گفت تا باری دیگر بر حقوقت به افزاید. 

 

این بار حقوق پیرمرد به پنج سکه رسید...

 

باری دیگر پیامبر برای جویا شدن حال پیرمرد راهی نخلستان گردید.... 

پیرمرد ملول را یافت٬ حالش را جویا شد... 

پیرمرد گفت ای پیامبر لطف کنید باری دیگر با صاحب باغ سخن نمایید تا حقوقم را به همان یک سکه کاهش دهد... 

پیامبر باحالتی متعجب دلیلش را جویا شد... 

پیرمرد گفت: ای پیامبر یک سکه روزیی بس حلال بود چون نتیجه زحماتم بود واین گشت که رزقم افزونی می یافت اما پنج سکه برایم حلال نیست چون نتیجه عرق پیشانیم نیست وحرام است.. 

وچون من از این روزی حرام برسر سفره می برم بیشتر مورد خشم خدا واقع گشته ودر مرداب وام وبدهکاری بیشتر فرو میروم....

...

سلام خوب هستین ؟؟؟   

این وب با این همه نویسنده و مراجعه کننده چرا نظر نداره آخه ؟ 

 

پس لطفا نظر بدین ! 

مرسی

مشاوره راه سبز زندگی(رها عزیز)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اززندگی تان لذت ببرید

 

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

آیاقصد ازدواج دارید ؟

اگر شناسنامه تان را ورق بزنید چھار واقعه زندگی در آن آمده است…. 

 

 

 

 

اگر شناسنامه تان را ورق بزنید چھار واقعه زندگی در آن آمده است: تولد، ازدواج، طلاق و فوت؛ که فقط در ازدواج و طلاق مختارید، بنابراین ازدواج را نباید سرسری گرفت بلکه باید با مطالعه و براساس معیارھای حقیقی ھمسر را انتخاب کرد. در ادامه به برخی نکات اساسی که در انتخاب همسر باید مد نظر قرار داد نگاهی می اندازیم: 

 

-خانواده ھر دو نفراز نظر فرھنگی و سنت ھای رایج نزدیک به ھم باشند.

-تا سر حد امکان، تمکن مالی دو خانواده متناسب با یکدیگر باشد.

-اگر ھر دو نفر اھل یک شھر نیستید حداقل در سایر زمینه ھا و آداب و رسوم نزدیک به ھم باشید.

-دیدگاه ھای دو خانواده از نظر مذھبی – سیاسی – اجتماعی و معاشرت نزدیک به ھم باشند.

-در خانواده دو طرف پدرسالاری یا مادرسالاری به صورت مطلق وجود نداشته باشد. 

-از نظر میزان تحصیلات، اختلاف فاحش نداشته باشید.

-در انتخاب محل سکونت یا محل کار اختلاف سلیقه نداشته باشید.

-از نظر طرز تفکر و اندیشه اجتماعی به ھم نزدیک باشید.

-دیدگاھتان نسبت به زندگی تقریبا یکسان باشد.

-تفاوت ھای شخصیتی و خصوصیت ھای رفتاری فاحشی نداشته باشید. 

-دارای دیدگاه ھای سیاسی گرایش ھای اعتقادی و افق ھای فکری نزدیک به ھم باشید.

-ھر دو نفر استقلال رأی داشته باشید؛ یعنی شخصاً در امو ر زندگی تصمیم بگیرید نه بر اساس دھن بینی و تقلید از دیگران.

-از نظر تفکرات مذھبی در دو قطب مخالف ھم نباشید که این مورد بسیار مسئله ساز است. 

البته باید یادآور شد داشتن اختلافاتی در موارد اشاره شده گرچه زندگی را سخت می‌کند و امکان تفاھم را به حداقل می رساند ولی به شرطی که طرفین اھل تغییر، رشد، تکامل و پیشرفت باشند، ھمزیستی را غیر ممکن نمی سازد.  

توصیه روانشناسان و مشاوران به آنهایی که قصد ازدواج دارند  

- در انتخاب ھمسر عجله و شتاب نکنید. این امر را با بررسی و تحقیق انجام دھید.

-در ھمسر گزینی وسواس به خرج ندھید؛ سعی کنید با دیده اغماض عوامل مختلف را بررسی و تصمیم گیری کنید.

-چنانچه پدر و مادر و خانواده ھای وابسته، سختگیری کنند برای متقاعد کردن آنھا از مشاور خانواده کمک بگیرید.

-از ازدواج تحمیلی خودداری کنید.

-در انتخاب ھمسر پس از بررسی معیارھای طرف مقابل، وضعیت خود را با وی مقایسه کنید و در صورت ھماھنگی تصمیم گیری نمایی د. بدون توجه به شرایط خود انتخاب ایده آلی نکنید.

-در انتخاب ھمسر از پدر و مادر و خویشاوندان خود نظرخواھی کنید ولی مواظب باشید چون به علت عدم تخصص ممکن است نظر آنان تحت تأثیر معیارھای خاص مناسب نباشد. حتماً با مشاور واجد شرایط مشورت کنید.

-برای شناخت ھمسر از ھر دو روش مستقیم و غیرمستقیم استفاده نمایید و حتماً قبل از خواستگاری، به طور مستقیم، از طریق مشاھده گفت و شنود، از او شناخت پیدا کنید

 

زمان لازم برای آشنایی قبل ازازدواج چقدراست 

 

زمان آشنایی قبل از ازدواج چقدر است ؟تصمیم به این عظمت باید قبل از وارد عمل شدن خیلی خوب بررسی شود. زیرا وقتی ازدواج کردید، تنها راه خروج از آن مرگ یا طلاق است. 

زمان متوسط آشنایی به هر رابطه بستگی دارد. می‌تواند از چند ماه باشد تا چند سال اما برای همه یکسان نیست زیرا هر رابطه با دیگری فرق دارد.

نمی‌ توانید یک چارچوب زمانی یک ماهه برای خود در نظر بگیرید. درواقع، حتی یک سال هم برای گرفتن چنین تصمیم مهمی که بر بقیه عمرتان و همه جوانب زندگیتان اثر دارد، کم است.

این به آن بستگی دارد که شما و طرف‌مقابلتان هر دو به توافق برسید و مسئولیت‌هایی که هر دو باید با آن روبه‌رو شوید را مشخص کرده باشید.

ازدواج مترادف با همیشگی است. قرار است تا پایان عمر با یک نفر باشید.

متاسفانه، فرهنگ‌های مدرن معنا و مفهوم آن را تغییر داده‌اند زیرا هدف آن کم‌ارزش شده است. کسانی را می‌بینیم که ظرف چند ماه ازدواج می‌کنند و بعد از چند سال از هم جدا می‌شوند، درحالیکه قرار است ازدواج تا پایان عمر باشد.

وقتی از دیدگاه واقعبینانه به ازدواج نگاه کنیم، باید مهمترین رابطه یک فرد در طول زندگی‌اش باشد. زن و شوهر باید بهترین دوستان یکدیگر باشند. یعنی تا پایان عمر عمیق‌ترین و صمیمی‌ترین لحظات را با کسی که دوستش دارید بگذرانید.

ازدواج یعنی زندگیتان را به فردی دیگر بدهید. یعنی دو نفر یکی شوید.

تصمیم به این عظمت باید قبل از وارد عمل شدن خیلی خوب بررسی شود. زیرا وقتی ازدواج کردید، تنها راه خروج از آن مرگ یا طلاق است و هر دوی آنها تصمیمات بسیار سختی هستند که زخم‌های بدی بر جای می‌گذارند و این زخم‌ها به طرز وحشتناکی زندگی افراد را تغییر می‌دهند.

ازدواج یعنی بدون نگاه کردن به عقب، رابطه را به بالاترین حد ممکن برسانید. به همین دلیل است که مدت زمان مناسب برای آشنایی قبل از ازدواج باید به خوبی در نظر گرفته شود.

اما این زمان تنها فاکتوری نیست که باید مدنظر قرار گیرد.

 

عوامل دیگر عبارتند از:

اعتماد میان دو طرف چه میزان است؟

سلامت رابطه

بالغ بودن دو طرف

امکانات اقتصادی

تایید اعضای خانواده دو طرف

همانطور که می‌بینید، فقط مدت زمان آشنایی قبل از ازدواج مهم نیست. باید ببینید چه زمان موقعیت و شرایط لازم برای رساندن رابطه به بالاترین حد ممکن فراهم می‌شود.

 

کتاب هایی برای خوانده شدن


میز کار من بعد از این که هوس کردم کتاب هایی را که دوست دارم یک بار دیگر بخوانم

بیا

دارم میمیرم خب این حرف دیروز ، امروز یا فردام نیس ،،،،، خیلی وقته به این حرف رسیدم

خیلی وقته دنبال یکی میگردم به حرفام گوش کنه

آخه می دونین ؟؟؟

هرکی بهم رسیده حرف داشته ی دنیا حرف که تو اون من فقط نقش ی شنونده رو داشتم نه بیشتر ......

از شنیدن دیگه خسته شدم

میخام حرف بزنم

میخام بگم منم هستم هنوز زندم نمردم

اما ...

 الانا هر چی بد شانسی میارم میندازم گردن تقدیر ................

شاید تقدیر نبوده سرنوشتم نبوده و از این حرفا .........

نمی دونم شاید شما از زندگیتون لذت ببرین ....

شاید من براتون ی نفر منفی و دل آزرده به نظر بیام .،،،،،،،،،،، ولی این جوری نیس !!!

خدا ببین من هنوز رو زمینم ،،،،،،، ........ فقط تو رو دارم باهاش درد و دل کنم

من٬تو٬او

من در اتاقم مطالعه می کنم
تو در اتاقت استراحت می کنی
او سر چهار راه آدامس می فروشد
 
من شام می خورم
تو رستوران می روی
او گرسنه است
 
من به ییلاق می روم
تو با دوستانت همه ی بعد از ظهر را قدم می زنید
او با دستمالش شیشه ی ماشین ها را تمییز می کند
 
من پول تو جیبی  پسرم را می دهم
تو  پول تو جیبی دخترت را می دهی
او ترازویش را در پیاده رو جلویش گذاشته و 10 تومنی هایش را نگاه می کند
 
من پدرم را دوست دارم
تو مادرت را بیش از هر کس دوست می داری
او پدرش معتاد است و مادرش در خانه ای کار میکند
 
پدر من مادرم را دوست دارد
پدر تو به مادرت عشق می ورزد
او پدر و مادرش از هم طلاق گرفته اند
 
من یک خواهر بزرگ تر و یک برادر کوچک تر دارم
تو یک برادر بزرگ تر و دو خواهر کوچک تر داری
او 6 برادر و 3 خواهر دارد
 
برادر من دانشگاه می رود
خواهر تو دبیرستانی است
او برادر هایش یا معتادند یا در زندان یا ...
 
من عاشق شده ام
تو می دانی عشق چیست
او تا کنون به هیچ چیز عاشقانه نگاه نکرده است
 
من آن لاین هستم
تو آن لاین هستی
او بی نان است
 
من از سیاست متنفرم
تو سیاست را دوست داری
او شکم سیر را بیشتر از سیاست دوست دارد
 
من تابستان را دوست دارم
تو بهار را و شکوفه ها را دوست داری
برای او تابستان و زمستان فرقی ندارند
 
من شب های داغ تابستانی را بی روانداز می خوابم
تو شب های سرد زمستان را با پتوی گرمت می خوابی
او در زمستان و تابستان فقط یک زیر انداز لازم دارد
 
شهر من زیبا نیست
شهر تو زیبا است و دوستش داری
شهر او را تلی از خاک بر جا مانده از زلزله است
 
تفریح من گوش دادن به موسیقی است
تفریح تو دیدن فیلمی است
تفریح او آب تنی در حوضچه ی وسط میدان است
 
من از زندگی ام راضی نیستم
تو زندگی ات را دوست داری و به خواسته هایت رسیده ای
برای او زندگی اجباری است بدون انتخاب
 
من او را دیده ام
تو او را دیده ای و تا کنون به زندگی او دقت نکرده ای
او برای ما آزمونی سنگین است

طلاق یا یک زندگی پر تنش؟

طلاق یا یک زندگی پر تنش؟

حتما بارها شنیده‌اید که جدایی والدین زندگی فرزندان را تباه می‌کند و عامل اصلی تمامی مشکلات روحی و روانی و رفتاری فرزندان به شمار می‌آید. تحقیقات بسیار زیادی در مورد تأثیر جدایی والدین بر زندگی فرزندان انجام شده است که اغلب آنها بدون بررسی علل مشکلات رفتاری یا ذهنی کودکان طلاق، با نگاهی سطحی و ساده، جدایی والدین را عامل تمامی اختلالات رفتاری ذکر کرده‌اند و با توجه به این فرضیه اشتباه، مانع جدایی بسیاری از زوج‌ها شده‌اند. ولی آیا زندگی کردن کودک در یک خانه پرتشنج که افراد آن رابطه سرد و بی‌روحی با یکدیگر دارند آسیب کمتری به روح و روان او وارد می‌آورد؟

سارا مک لین، پژوهشگر آمریکایی در این مورد می‌گوید: علت مشکلات روحی فرزندان طلاق، جدایی والدین یا زندگی کردن آنها با یکی از والدین نیست، بلکه تشنج‌ها و درگیری‌های خانوادگی و اختلافات والدین پیش از جدا شدن، باعث بر هم خوردن آرامش ذهنی آنها می‌شود و به دنبال خود معضلات رفتاری را به همراه می‌آورد. وی معتقد است جدایی به تنهایی آسیبی به هیچ یک از افراد خانواده وارد نمی‌کند بلکه مشکلات پیش از آن و عواملی که موجب رسیدن خانواده به نقطه پایان می‌شود، موجب ایجاد مشکل در روح و روان کودک و حتی والدین خواهد شد.

جوزف هوپر، پژوهشگر مسائل خانواده می‌گوید: زمانی بقای یک زندگی خانوادگی برای کودک مفید است که درگیری‌ها و مشکلات اعتقادی  و سلیقه‌ای والدین محسوس نباشد، زیرا در غیر این صورت دوام یک زندگی نه تنها به سود کودک نیست بلکه باعث تشدید تشویش‌های ذهنی و مشکلات روحی او می‌شود.

ادامه مطلب ...

تست بازیگری

حدودا چند ماه قبل رفتم برای تست بازیگری
گفته بودن ساعت 10 بیاید برای تست
منم یه ربع به 9 اونجا بودم
کمی وایستادم تو اون سرما
انصافا قندیل زده بودم
درو زدم رفتم تو
گفتم برای تست بازیگری اومدم
خانمه یه نگاه بهم انداخت
گفت : چند سالته
منم کفتم : 20
گفت : باشه بیا تو
منم رفتم تو درو بستم
فکر می کردم الان دوربین میارن میگن نقش بازی کن
گفتن این فرمو پر کن
دو تا عکس دادم
فرمو پر کردم
شماره هم دادم گفتن زنگ می زنن
هنوز که هنوزه زنگ نزدن

حسابی ضایع شدیم رفت پی کارش بابا!
 

مشاوره راه سبز زندگی(نازنین عزیز)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دل نوشته ها

با این که چند سطر بیش نیست اما دل نوشته ایست از این دل شکسته ام !

زمستون آه ای زمستون چقد دلتنگی عین برفی که از آسمون میاد ،،،

دل تنگی کلمه ساده اما پر معنی !

دوست دارم زمستون ...

کاش کل دنیا زمستون بود همیشه و همه جا ... !

من همین جایم همیشه با تو اما بی تو

دستامو که بو میکنم مست میشم...مست از عطر ت

صدای مهربونت رو میشنوم ...و آخر همه اینها...به یه چیزمیرسم.....

به عشق به تو.....

آره...

 اونوقت دلتنگیم بر طرف میشه...

اونوقت تو رو نزدیکتر از همیشه حس میکنم....

اونوقت دیگه تنها نیستم

خدا گوش می کنی ...

نمی دونم چم شده وقتی تلویزیون نگا می کنم یکی میمیره یا یکی گریه می کنه منم ناخودآگاه گریه ام میگیره نمی تونم جلوی خودمو بگیرم ، یا میبینم یکی با خواهرش حرف میزنه انگار که دارم از تو آتیش می گیریم ، به خدا ، دیگه طاقت ندارم ...

تست روان شناسی

چه موقع از روز بهترین و ارامترین احساس را دارید؟

الف.صبح(۲ امتیاز) ب.عصرو غروب(۴ امتیاز) ج.شب(۶ امتیاز)

معمولا چگونه راه می روید؟

الف.نسبتا سریع،با قدمهای بلند(۶ امتیاز) ب.نسبتا سریع ،با قدمهای کوتاه و پشت سر هم (۴ امتیاز) ج.اهسته تر با سری صاف روبرو (۷ امتیاز) د.اهسته و سر به زیر(۲ امتیاز) ه.خیلی اهسته.(۱ امتیاز)

وقتی با دیگران صحبت می کنید:

الف.می ایستید و دست به سینه حرف می زنید(۴ امتیاز) ب.دستها را در هم قلاب می کنید (۲ امتیاز) ج.یک یا هر دو دست را در پهلو می گذارید(۵ امتیاز) د.دست به شخصی که با او صحبت می کنید می زنید (۷ امتیاز) ه.با گوش خود بازی می کنید،به چانه تان دست می زنید یا موهایتان را صاف می کنید.(6امتیاز)

ادامه مطلب ...

تست خود شناسی

تصور کنید در بیابان خشک و بی پایانی در حال راه رفتن هستید خسته،گرسنه،تشنه،پس از 5 ساعت پیاده روی......ناگهان ساختمان مجلل و با شکوهی در جلوی شما ظاهر می‌شود.

1.ساختمانی که جلوی شما ظاهر شده است چیست؟

الف-یک قصر    ب- یک موزه    ج-یک هتل    د-یک بنای مذهبی (مسجد-کلیسا-......)

2.شما از چه طریقی وارد ساختمان می‌شوید؟

الف-پنجره    ب- در        ج- بالکن         د- تونل زیر زمینی

 وقتی وارد ساختمان شدید آن را بسیار مجلل و باشکوه می یابید......ناگهان صدای در زدن می‌شنوید...در را باز می‌کنید و کسی را می‌بینید که واقعاً می‌خواستید با او باشید.

ادامه مطلب ...

منطق

دو شاگرد پانزده ساله ی دبیرستان نزد معلم خود آمده و پرسیدند :
- استاد اصولا منطق چیست ؟ 
معلم کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد  
پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد  
می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟ 
هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه ! 
معلم گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر 
آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟ 
حالا پسرها می گویند : تمیزه ! 
معلم جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.وباز پرسید : 
خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟ 
یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه ! 
معلم دوباره گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و 
کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟ 
بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو ! 
معلم بار دیگر توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام  
عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد! 
شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم  
تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است 
 معلم در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق !  
و از دیدگاه هر کس متفاوت است.

تفکر مثبت

 زندگی نمی تواند به هیچ طریق دیگری خودش را نشان دهد; جز
 
  آن طریقی که تو تصور می کنی. تو با فکر کردن خلق می کنی.

 
 
 
اولین قانون
 
 
طبیعت این است که تو
 
 
از هر چه هراس داشته باشی,
 
 
همان را به طرف خودت جلب می کنی.
 
 
پس, همیشه به بهترین ها فکر کن.

خود برتر

نام حقیقی (( اشتباه )) در زندگی (( درس های شگرف )) است!

 
رویاها تجدیدشدنی است; مهم نیست سن و شرایط ما چیست.

هنوز توانایی های دست نخورده ای در درون ما وجود دارند و زیبایی تازه ای در انتظار

ظهوراست!

به رویای خود سخت بچسبید, اگرچه رویاها از بین بروند, زندگی, پرنده ی بال و پرشکسته

ای است که نمی تواند پرواز کند!

در درونت جزیره ای از سلامتی عقل وجود دارد که همان خودبرتر توست; تنها زمانی

آنرا می یابی که به خویش ایمان داشته باشی!

مهر ورزیدن به خود و راستگویی, خود برتر خویش بودن است!
یادت باشد: اگر حقیقت رانگویی, خودبرترت ازتو می گریزد!
به یاد بسپار: خودبرترت, جملات را باکلمات: دوستت دارم, میفهمم,
می پذیرم, می بخشم و اعتماد می کنم, آغاز می کند و با بخشش تعریف می شود!

فراموش مکن: یارو یاور خودبرترت باش و دوست جهان شو!

آدم های ساده ...

آدم های ساده را دوست دارم


همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند


همان ها که برای همه لبخند دارند


همان ها که همیشه هستند...برای همه هستند


آدم های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعت ها تماشا کرد


عمرشان کوتاه است


بس که هر کسی از راه میرسد


یا ازشان سوء استفاده میکند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان میدهد


آدم های ساده را دوست دارم


بوی ناب آدم میدهند

مشاوره راه سبز زندگی(میلاد عزیز)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

حس تنهایی

دلم میخاد حرف بزنم درد و دل کنم اما کسی نیست هیشکی نیست تنهام ،‌شاید این تقدیرمه که این جوری باشم ... خب چیکار میشه کرد !!!؟؟؟  

با یه قامت شکسته با نگاهی مات و خسته سرشو برده تو شونش ، یه نفر تنها نشسته ،‌توی تنها ییاش ، یه درده جای پای قلب سرده ، گل سرخی بوده اما ، دیگه پژمرده و زرده ، فارغ از دیروز و فرداش ، غرقه تو دردای درداش ، حسرتش یه عشق نابه ، که وفا کنه به عهداش !!!  

منتظر کسی باش که حتی اگر در ساده ترین لباس هم بودی تو را به همه دنیا نشان دهد و بگوید : این دنیای من است . 

شبی از سوز گفتم قلم را / بیا بنویس غم های دلم را /

قلم گفتا برو بیمار عاشق / ندارم طاقت این بار غم را /  

پروانه احساساتم در دام عنکبوتی افتاد / که عنکبوت سیر است / نه می تواند پرواز کند / نه می تواند بمیرد / 

صدا کن مرا که صدایت زیبا ترین نوای عالم است / صدا کن مرا که صدایت قلب شکسته ام را تسکین می دهد / صدا کن مرا تا بدانم هنوز از یاد نبرده ای مرا / نشسته ام تا شاید صدایم کنی و محبت بی دریقت را نثارم کنی . 

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی ...

غول چراغ جادو

 

 

http://karimpour.persiangig.com/kavir/jadoo.jpg

زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان پایش به چیزی برخورد کرد.

وقتی که دقیق نگاه کرد چراغ روغنی قدیمی ای را دید که خاک و خاشاک زیادی هم روش نشسته بود.

زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشی که بر چراغ داد طبیعتا یک غول بزرگ پدیدار شد....!!!

زن پرسید : حالا می تونم سه آرزو بکنم ؟؟

غول جواب داد : نخیر ! زمانه عوض شده است و به علت مشکلات اقتصادی و رقابت های جهانی بیشتر از یک آرزو اصلا صرف نداره،همینه که هست....... حالا بگو آرزوت چیه؟

زن گفت : در این صورت من مایلم در خاور میانه صلح برقرار شود و از جیبش یک نقشه جهان را بیرون آورد و گفت : نگاه کن. این نقشه را می بینی ؟ این کشورها را می بینی ؟ اینها ..این و این و این و این و این ... و این یکی و این. من می خواهم اینها به جنگ های داخلی شون و جنگهایی که با یکدیگر دارند خاتمه دهند و صلح کامل در این منطقه برقرار شود و کشورهایه متجاوزگر و مهاجم نابود شون.

غول نگاهی به نقشه کرد و گفت : ما رو گرفتی ؟ این کشورها بیشتر از هزاران سال است که با هم در جنگند. من که فکر نمی کنم هزار سال دیگه هم دست بردارند و بشه کاریش کرد. درسته که من در کارم مهارت دارم ولی دیگه نه اینقدر ها . یه چیز دیگه بخواه. این محاله.

زن مقداری فکر کرد و سپس گفت: ببین...

من هرگز نتوانستم مرد ایده آل ام راملاقات کنم.

مردی که عاشق باشه و دلسوزانه برخورد کنه و با ملاحظه باشه.

مردی که بتونه غذا درست کنه(!!!) و در کارهای خانه مشارکت داشته باشه.

مردی که به من خیانت نکنه و معشوق خوبی باشه و همش روی کاناپه ولو نشه و فوتبال نگاه نکنه(!!!!!)

ساده تر بگم، یک شریک زندگی ایده آل.

غول مقداری فکر کرد و بعد گفت : اون نقشه لعنتی رو بده دوباره یه نگاهی بهش بندازم

 

شب امتحان

شب امتحان دقیقا و وضوحا شبی است که آدم فحش ناموس می دهد به زمین و زمان.

سبک زندگی » رابطه و ازدواج

احتیاط شرط عقل است  
 
اگر هربار که فرد موردنظرتان را می بینید، حتما یکی دو خاطره از نامزد یا همسر قبلی اش تعریف می کند، اگر هنوز هم موقع صحبت کردن درباره زندگی مشترک قبلی اش بغض می کند یا به نحو شدیدی مشوش می شود، یا اگر هنوز به هر دلیلی ارتباط خود را با همسر سابقش قطع نکرده است، بدانید که آمادگی شروع رابطه جدیدی را ندارد.  
 
1 – افراد دارای هوش هیجانی پایین

برترین ها به نقل از ماهنامه سپیده دانایی: تحقیقات روان شناسان در دهه های اخیر ثابت کرده که تنها هوشبهر (IQ) برای موفقیت در زندگی کافی نیست، بلکه ما برای داشتن یک زندگی خوب و خشنودکننده به نوع دیگری از هوش یعنی هوش هیجانی نیازمندیم. روان شناسان، هوش هیجانی را به صورت توانایی شناسایی احساسات و هیجانات خود و دیگران، تمایزگذاشتن میان آنها و استفاده از اطلاعات حاصل از آنها در تفکر و اعمال تعریف کرده اند. افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند، دارای ویژگی هایی هستند که زندگی با آنها را بسیار مشکل می سازد. از مهم ترین این ویژگی ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

*بروز ندادن احساسات

*توجه نکردن به احساسات دیگران

*ناتوانی در مقابله با هیجانات منفی مانند خشم، اضطراب و... (اغلب این افراد قادر به کنترل خشم خود نیستند)

*مقابله ناکارآمد با مسائل و مشکلات زندگی روزمره

*ناشادی و بدبینی کلی

 
  
 
2 – افرادی که هنوز درگیر روابط قبلی شان هستند

اگر هربار که فرد موردنظرتان را می بینید، حتما یکی دو خاطره از نامزد یا همسر قبلی اش تعریف می کند، اگر هنوز هم موقع صحبت کردن درباره زندگی مشترک قبلی اش بغض می کند یا به نحو شدیدی مشوش می شود، یا اگر هنوز به هر دلیلی ارتباط خود را با همسر سابقش قطع نکرده است، بدانید که آمادگی شروع رابطه جدیدی را ندارد.

فرد آسیب دیده در این موارد، یا کسی را به عنوان همسر انتخاب می کند که ویژگی هایش کاملا مخالف خصوصیات همسر سابقش باشد، یا فردی را انتخاب می کند که ویژگی هایی کاملا مشابه همسر قبلی داشته باشد. دلیلی دیگری که ممکن است موجب انتخاب شده باشد، فرار از هیجانات منفی پس از جدایی است. به هر حال آنچه مسلم است، این است که شما به خاطر خودتان و بر مبنای ویژگی های فردی تان انتخاب نشده اید. اگر فرد موردنظرتان از شریک سابق خود جدا شده و طلاق را تجربه کرده است، برای کنارآمدن با شرایط جدیدش به زمان نیاز دارد.

3 – افراد مبتلا به اختلالات جنسی

باربارادی آنجلیس در کتاب «آیا تو آن گمشده ام هستی» اختلالات جنسی را به سه دسته تقسیم کرده است:

1 – اعتیاد و اشتغال ذهنی مدام به روابط جنسی

2 – عدم عزت نفس و نجابت جنسی

3 – مشکل اجرای عمل جنسی

مهم ترین دسته این اختلالات که پیش از ازدواج می توان به آن ی برد، عدم عزت نفس و نجابت جنسی است. اگر فرد موردنظر شما در ارتباطات خود باجنس مخالف حریمش را رعایت نمی کند، اگر احساس می کنید بیش از حد با دیگران گرم می گیرد یا رفتار و پوشش وی با فرهنگ ما سازگار نیست، یا اگر همیشه درباره افراد جنس مخالف اظهارنظر می کند، بدانید مشکلی وجود دارد. متسافانه احتمال اینکه افراد پس از ازدواج این عادت نامطلوب را ترک کنند، بسیار کم است.

4 – افزادی که به بلوغ عاطفی نرسیده اند

متاسفانه بسیاری از ما فکر می کنیم همین که همسر آینده مان به بلوغ جسمانی رسیده باشد، برای تشکیل زندگی کافی است. غافل از آنکه رسیدن به بلوغ عاطفی و اجتماعی نیز به همان اندازه بلوغ جسمی مهم است. همان طور که در مورد شهاب (سریال درپناه تو)درشبکه دو دیدیم، این گونه افراد مستقل نشده و به شدت به دیگران (خانواده یا دوستان) وابسته اند و بدون کمک آنها قادر به تصمیم گیری نبوده و به هیچ وجه مسئولیت پذیر نیستند. همه این ویژگی ها، زندگی کردن با این افراد را مشکل می سازد.

نویسنده ای که کاری جز دوست داشتن تو بلد نیست

خیلی وقت­ها سعی می­کنم که بنشینم و چند خطی بنویسم، برای روز مبادا. شاید آن روزی که بخواهی بگذاری بروی، من بمانم و یک دنیا چشم که به زیبای چشم­های تو نیست. چند خطی بنویسم و آماده داشته باشم که در آن روز مبادا، بدهم دستت و بگویم بخوانش. سعی کنم متقاعد شوی که این روز مبادا را عقب بیندازی و حتا شاید باز هم مبادایش کنی.

<< مرا از امپراتوری چشم­هایت اخراج نکن. همین چند وقت پیش بود که به زور پناهنده­ی چشم­هایت شدم، درست همین دیروز یا قبلاترها بود که روزی صد بار در چشمانت زل می­زدم و با زبان بی زبانی التماست می­کردم که حتا شده باشد یک ثانیه هم بیش­تر طولش بدهی خیره ماندن به صورت من را. من یک نویسنده­ام، نویسنده­ای که ارایه تعریف دقیقی از چشم­های تو را بلد نیست. من فقط همین قدر بلدم که بیایم و در چشم­های تو، درست در سیاهی مرکزش، بچرخم؛ نگذار در حین این چرخیدن­ها- یا حتا سرگیجه­ی بعد از چرخیدن­ها- از چشم­هایت بیفتم. من اگر از چشم­هایت بیفتم می­شوم یک نویسنده­ی بیکار که تنها کارش تعریف از چشم­های تو بود. نگذار که با رفتنت حسی پیدا کنم شبیه  حس آدمی که دیرمی­رسد به ایستگاه اتوبوس و تا می­رسد اتوبوس می­رود و آن آدم می­ماند و اتوبوسی که راننده­اش دنده عقب رفتن را بلد نیست. >>

این حرف­های قشنگ قشنگ را هر روز روی برگه­ی جدیدی می­نویسم و تا شب هزار بار و حتا بیشتر، تکرارش می­کنم، ولی حیف من آنقدر که خوب می­نویسم؛ خوب حرف زدن را بلد نیستم و با یک نگاه بی تفاوت از سوی تو آنقدر دست و پایم را گم می­کنم که فراموش می­کنم نویسنده­ام و روزی این همه حرف قشنگ قشنگ زده بودم تا در روزهای مبادا بتوانم متقاعدت کنم که نروی.