آدم وقـتی یـه حـس تکرار نشدنی رو
با یکی تجـربه مـیکـنه
دیگه اون حــس رو با کـس دیگه ای
نـمیـتونه تـجـربه کـنه
بـعـضی حــس هـا
خــاص و نــاب هـسـتـنـد
مـثـل بــعـضـی آدم هـا
همه گفتند:
بخشش از بزرگان است،
من بخشیدم و هیچ کس نگفت
چقدر بزرگ شدى
همه گفتند:
بلد نبودى حقت را بگیرى …!
پیش از خواب بیاد آورید خدایی را که خالق میلیاردها کهکشان است و همه جهان فرمانبردار اوست. او خدایی است که در چنین دنیای پهناوری بسادگی قادر است تک تک بندگانش را در این سیاره کوچک ببیند، بفهمد و بشنود و گره از مشکلاتشان بگشاید. او براستی مهربان و بزرگتر است از هر آنچه که ما می اندیشیم. پس به او توکل کنید و بخواهید یاریتان دهد و سختی هایتان را تبدیل به خوشی کند. از همه دل ببرید و فقط به او دل بسپارید و بدانید که او برای شما کفایت میکند و هرگز بی پناه رهایتان نخواهد کرد
ادامه مطلب ...
... الو... سلام
کسی اونجا نیست؟؟
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟
پس چرا کسی جواب نمیده؟
ادامه مطلب ...
تنهایی یعنی اینکه …
تو این بارون قشنگ دو نفره
هیچکس نباشه که بهت بگه …
عزیزم میای بریم یه قدمی بزنیم؟ … !
***
چون شیشه عالمی همه گردن کشیده اند
تا از شراب عشق که را سرخ رو کنند
صائب
***
مکش ای طور با افسرده دلان گردن دعوی
که در خاکستر ما هم شراری می شود پیدا
طور: آتش طور
حزین لاهیجی
***
خـمـوشـیـش نـه ز اعـراض بـود دی که نداد
بـه لـب مـجـال سـخـن غـمـزه سـخـنـگـویش
محتشم کاشانی
***
بستم آن دل که بدان یار کمان ابرو، دل
سینه ی خود سپر تیر ملامت کردم
فرصت شیرازی
***
باز آید آب رفته ی هستی به جوی ما
روزی که خاک تربت ما را سبو کنند
صائب تبریزی
***
سر تو باد سلامت من اگر کشته شوم
بِکُش ای تُرک! که من تَرک سلامت کردم
فرصت شیرازی
***
نامحرم است بال مَلَک در حریم دل
این خانه را به آه مگر می توان رُفت و رو کنند
صائب
ادامه مطلب ...***
چندی است به کلبه ما سر نمیزنی
این روی دیدنی! ز چه رو شد ندیدنی؟
صبحی
***
علامتی به از این نیست آشنایی را
که خشمگین و سراسیمه وار میگذری
عرفی شیرازی
***
شراب تلخ صوفی سوز بنیادم نخواهد برد
لبم بر لب نه ای ساقی و بِستان جان شیرینم
حافظ
***
به سادگی تو رحم آیدم در این بازار
که تنگدستی و امیدوار می گذری
عرفی شیرازی
***
چو رسوا کرد ما را درد عشقت
همی کوشم به رسوا کردن دل
عطار
***
پیش از آن کاندر جهان باغ و رز و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
عطار
***
چه ساقی که مست مدام اوست جهان
چه باده است ندانم که جام اوست جهان
مغربی
***
تا از جفای او نرهم، خون من نریخت
بیرحم ترس روز جزا را بهانه ساخت
میلی تُرک
***
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی
کاندر آنجا طینت آدم مخمر می کنند
حافظ
ادامه مطلب ...انتقاد هم مانند باران ، باید آنقدر نرم باشد، تا بدون خراب کردن ریشه های آن فرد موجب رشد او شود....
به قـــولِ مارتین لوتر کینگ:
گرفتن آزادی از مردمی که نمیخواهند برده بمانند,سخت است اما دادن آزادی به مردمی که میخواهند برده بمانند سخت تر است...!