نمیدونم به چی فکر میکنه چون اون هیچوقت درمورد احساسش با من حرف نمیزنه.
ایـن جـمـله بـه گـوشتان آشنا است؟ برای اکثر زنان واداشتن شـوهـرشـان بـرای ایـنکه احـساسات درونی خود را با آنها در میـان بـگـذارنـد، کـار مشکلی بنظر میرسد. در این شرایط زن احساس میکند که ناموفق بوده و برای مرد سوء تعبیر پـیــش می آید. اما در این میان موضوعی وجود دارد که اغلب زن هـا
از آن بـی اطـلاع هستند. مردها میخواهند صحبت کنـنـد. تحـت شـرایـط منـاسـب، آنـهـا سرتاسر شب به صحبت میپردازند. اکثر مردان نیاز دارند که با همسرشان درد دل نموده و کمی سبک شوند. اما رمز و راز واداشتن همسرتان برای بیان احساساتش چـیسـت؟
1) مردان حقیقی از عدم پذیرش وحشت دارند واقعا!
این درست است. اغـلب مـردها احساس می کنند که زنها در مورد آنها بسیار منتقدانه رفتار می نمایند، و نگران این هستند که نکند بعد از بیـان آنچـه کـه در ذهنشان میگذرد توسط همسرشان مورد استهزاء قرار گرفته و به عـلت عـدم پذیش او تحقیر شوند. برای زنها مهم اسـت بدانند کـه نفس و شخصیت یک مرد شکننده تر از نفس و شخصیت آنها بوده و آسانتر مورد تهدید قرار میگیرد. این موضوع بخصوص زمانیـکه یک مرد در رابطه ای نـزدیـک و صمـیـمانه بـا هـمسرش قـرار گرفته است بیشتر نمود پیدا می کند: او مشتاق تصدیق و عکس العملهای مثبت همسرش بوده و دوست داردبداند که موجب خشنودی او شده است.بنابراین اگر مردی احساس نماید که شما تصمیم دارید در موردش قضاوت کنید، و یا بدلیل گفتـه هـایش به گونه ای متفاوت به او نگاه کنید، مطمین باشید که وی صحبت نخواهد کرد.
ادامه مطلب ...افسردگی پس از فروپاشی رابطه زناشویی
عشق گمشده. فکر کردن در مورد شاهکارهای ادبی بدون در نظر گرفتن این موضوع پایانی قدری بدون جذابیت می شود. به عنوان مثال آیا عشق "امیلی برونته" به "کتی" می توانست توجه ما را به خود جلب کند اگر برای ما بقی زندگی خود در ارتفاعات وترینگ با خوبی و خوشی زندگی می کردند؟ و آیا امکان داشت که اگر رمیو و ژولیت در آرامش ازدواج می کردند اینقدر خاطره هایشان در ذهن ما جاویدان باقی می ماند؟
متاسفانه چیزهایی که می توانند یک داستان را جالب و خواندنی کرده و از آن یک شاهکار درست کنند در زندگی عادی و روزمره کاربرد ندارند. همانطور که بهبود آسیب های جسمانی نیاز به گذر زمان دارد، بهبود یک قلب شکسته نیز نیازمند مرور زمان و مراقبت و پرستاری می باشد. اگر گذر زمان، غم و غصه شما را تسکین ندهد و حزن و اندوه به مسایل کاری شما راه پیدا کرده، توانایی هایتان را در برقراری ارتباط با دوستان و اقوام کاهش دهد، بدون شک نیازمند کمک گرفتن از یک متخصص هستید: چراکه ممکن است دچار افسردگی شدید شده باشید.
● چه حالاتی پس از فروپاشی یک رابطه نرمال هستند؟
از هم گسیختگی رابطه میان دو نفر می تواند بحران های شدید را در زندگی هر دوی آنها ایجاد کند. غم و غصه، و تا حدی خشونت، کاملاً عادی است و به عنوان واکنشی طبیعی به این عارضه قلمداد می شود. زمانیکه یک رابطه بر هم می خورد، شما نه تنها کسی را که دوستش می داشتید از دست می دهید، بلکه سهم خود از زوج بودن را نیز از دست می دهید. برای بیشتر افراد این امر به آن معناست که عزیزی را از دست داده و عنان زندگی را به کلی گم کرده اند. این امر می تواند سبب شود که فرد جایگاه مسایلی نظیر عشق، صمیمیت، فعالیت های اجتماعی مورد علاقه، دوستی مشترک، و امنیت خود را در خطر احساس کند. به همین دلیل پایان یک رابطه می تواند برای برخی از افراد به عنوان پایان زندگی به حساب آید.
ادامه مطلب ...اختلاف نظر در هر رابطه ای امری طبیعی و بدیهی است . در این زمینه روابط زوجین نیز مستثنی نبوده و هر گونه اختلاف در ایده ها و ریز نگرش های آنان به زندگی می تواند طبیعی قلمداد شود . البته چه خوب است که پیش از ازدواج دختر و پسر در مورد ایدئولوژی و رویکرد های کلی یکدیگر آشنایی شوند تا این اختلافات پس از ازدواج به حد اقل برسد. حال سئوال اینجاست که در این مواقع چه واکنش مفیدی می تواند بهترین نتیجه را در بر داشته و بهترین بهره وری را ارائه دهد. در زمان مشاجره چه خوب است که جلساتی برای تبادل نظر و گفتگوی دو طرف تشکیل شده و زمینه برای برونریزی خواسته های درونی زوجین فراهم گردد. لذا کیفیت تشکیل این جلسات از اهمیت خاصی برخوردار است.
اصولی که گوینده باید توجه داشته باشد
خلاصه حرف بزنید. در شرح مطالبی که باید بگویید جانب اختصار را رعایت کنید. به جنبههای مهم بپردازید. توصیه میکنم که از «قاعده دو جمله» پیروی کنید و به عبارت دیگر، صحبت خود را به دو جمله محدود کنید. اغلب اوقات میتوان همه گفتنی ها را در دو جمله بیان کرد. با این روش از صحبت درباره مطالب خارج از برنامه که اغلب ایجاد تنش می کند، جلوگیری کنید.
صریح و موجز حرف بزنید. از صحبتهای مبهم و از کلی گویی بپرهیزید. مثلا بجای اینکه بگویید: " کاش منظمتر بودی.» بگویید «دلم میخواهد بعد از استفاده از حوله، آن را سرجای خود آویزان کنی.»
بندرت همسری را پیدا میکنید که «هرگز» کارش را درست انجام ندهد و یا «همیشه» در انجام کاری کوتاهی کند. با مطلق گرایی شرایطی فراهم میآورید که شما را از رسیدن به هدف باز میدارد.
ازدواج، یک مکالمه طولانی است که گاهی اوقات با جرّ و بحثهای بیهوده قطع میگردد. همان گونه که ارتباط، مهمترین اساس زندگی است، مشاجره هم مخربترین عامل آن است.
زن و شوهر با مشاجره، هم عواطف خود را جریحهدار میسازند و هم رابطه زناشوییشان را مختل میسازند. همان گونه که ارتباط، باعث نزدیکی ما انسانها به هم میشود، دعوا و مشاجره، این ارتباط را خراب کرده، انسانها را از هم دور و دورتر میسازد. بسیاری از زنان و مردان، از برقراری یک ارتباط سالم، عاجز هستند و به محض مطرح ساختن مسئله و یا مشکلی با همسر خود، وارد گرداب جرّ و بحثها و سوءتفاهمهای پیدرپی میشوند.
هنگامی که دو نفر ارتباط عاطفی با هم ندارند، به هنگام پیش آمدن اختلاف، نمیتوانند از دعوا، اجتناب کنند. زن و شوهرها، هنگام دعوا و مشاجره، خیلی ساده، مسائل را به موارد شخصی و خصوصی، ربط میدهند.
به جای مشاجره و بزرگ کردن نکات منفی، باید با یکدیگر گفتوگو کرد. بهتر است خواستههای خود را صریح و البته با رعایت ادب و احترام، مطرح کرد. بعضی زن و شوهرها، به قدری با هم مشاجره میکنند که کم کم محبتشان از بین میرود.
گاهی اوقات همسران، احساسات صادقانه، اما منفی خود را برای جلوگیری از مشاجره، انکار میکنند؛ اما در نتیجه این عمل، عشق را در خود نابود میکنند. بهتر است بین گفتوگو و سکوت، تعادلی برقرار کرد و در نتیجه، برای ایجاد یک ارتباط سالم، باید به مهارتهای ویژهای مجهز باشیم و بیآن که احساسات صادقانه، اما منفی خود را انکار کنیم، از جرّ و بحث اجتناب کنیم.
اگر تفاوتهای روحی و روانی زن و مرد، نادیده گرفته شوند، ناخواسته، دعوا پیش میآید. بهترین راه برای جلوگیری از دعوا، این است که در ایجاد و نیز حفظ رابطهای صمیمی و صادقانه، تلاش کنیم. هر چه انسان با کسی صمیمیتر باشد، گوش دادن به حرفهای او - آن هم بدون عکس العمل به احساسات منفی - مشکلتر است.
یکی از انواع آن، خیانت جنسی می باشد. این امر زمانی روی می دهد که هیچ گونه پیوند عاطفی میان فرد و طرف مقابلش وجود نداشته و او تنها به دلیل برقراری روابط جنسی و هیجانی که دراز کشیدن پهلوی او می تواند به او بدهد، جذبش شده است.
دومین نوع خیانت، احساسی می باشد و زمانی روی می دهد که فرد احساس میکند از نظر عاطفی به شخص دیگری غیر از همسر خود علاقه پیدا کرده. وی از همراهی، صحبت کردن، و در میان گذاشتن افکار و علایق خود با شخص دوم لذت می برد. کم کم به این نتیجه می رسد که ترجیح می دهد اوقات فراغت خود را به جای اینکه با همسر و یا نامزدش بگذارند با او سپری کند.
بر اساس تحقیقاتی تقریبا چیزی بیشتر از 75% از خانمها اظهار می دارند که خیانت عاطفی برایشان خیلی سخت تر از خیانت جنسی است. البته بسیاری از خانم ها نیز اعتقاد داشتند که هر دو نوع خیانت برایشان سخت است چراکه در هر دو مرحله، ضربه سختی بر روی احساساتی که نسبت به شریک زندگی خود داشتند، وارد می شود.
ادامه مطلب ...رنگ عاملی است نیرومند که می تواند احساسات و درونیات ما را تحریک کند یا تسکین بخشد، به هیجان آورد و آرامش بخشد. احساسی از گرمی و سردی، شادی و غم، سرعت و سکوت ایجاد کند، درست مانند موسیقی که می تواند در لحظاتی خوشایند و در لحظاتی هم ناخوشایند باشد. همه رنگ ها با ما سخن می گویند، لبخند می زنند، ما را در خود فرو می برند و تاثیرات گوناگون می گذارند، همان گونه که اصوات چنین اند.
در طول قرن ها، رنگ برای اشخاص مختلف معانی متفاوتی داشته است. رنگ برای سنت آگوستین انعکاس افلاطونی خدا بود، برای ایزاک نیوتن انرژی نوری و برای واسیلی کاندینسکی، یک شیوه بیان روح.
برای اثبات اهمیت رنگ ها، توضیح چندانی لازم نیست. رنگ ها در ذات وجودی مخلوقات قرار گرفته اند و جدایی ناپذیرند. همان گونه که نمی توان جنسیت را از اشیا گرفت، رنگ را نمی توان از آن جدا کرد.
امروزه ثابت شده است رنگ ها براحتی روی سیستم عصبی، قدرت بینایی، سیستم گوارش، حالات
روحی روانی افراد و اخلاق فردی آنها تاثیر می گذارند، بنابراین برای استفاده مفید از رنگ لازم است اثر روان شناختی آن را که می تواند در انتخاب دکوراسیون، لباس، محیط و... وارد عمل شود، درک کنیم.
گاه به کارگیری کاملا ناشیانه رنگ به وسیله افراد، تاثیرات منفی برخی مذاهب و فرهنگ ها، خلق و خوی فردی افراد و وضع برخی قوانین، عدم تنوع و یکنواختی در به کارگیری بعضی رنگ ها، کاربرد رنگ را بخصوص در پوشش های فردی با اشکالات بزرگ و قابل توجهی روبه رو کرده است که در دراز مدت تاثیرات مخرب آن آشکارا به چشم می خورد.
ادامه مطلب ...آیا می دانید ماه بعد یا سال بعد چه اتفاقی برایتان خواهد افتاد؟ مسلما" نه، ولی هر چه پیش آید قاعدتا" طبق اصول و الگو های رفتاری قابل پیش بینی ، عکس العمل نشان خواهید داد.
از وقتی چشم به این جهان می گشایید مدام دستورالعمل هایی از والدین ، کلاس درس، محیط کار و ... دریافت می کنید و تجربه اندوزی می کنید. ممکن است اهداف بلند پروازانه ای داشته باشید و آرزوهای متعددی در سر بپرورانید. ولی به هر حال مادامیکه چرخ زندگی می گردد فراز و نشیب های متعدد و احساسات مختلفی را تجربه خواهید کرد. باید یاد بگیرید و بتوانید مهار چرخه ی زندگی خود را در دست بگیرید بدون آنکه نیاز باشد خودتان هم با آن بچرخید ؛ و در مواقع تغییر روال عادی زندگی، باید بتوانید آگاهانه و با اقتدار خود را آماده ی پذیرش منطقی سازید.
به همین دلیل است که من به قدرت و ارزش رفتار انسانها اعتقاد دارم. هرچقدر بیشتر در مورد انسانها تحقیق می کنم، و رفتار ها و سرنوشت هایشان را بررسی می کنم بیشتر باور می کنم که این سرنوشت طبیعی ما است که پیش میرود. موفقیت، شادکامی و کامروایی در همه ی فصول زندگی ما وجود دارند.
این شما هستید که متناسب با نگرش کلی خود به زندگی، تصمیم می گیرید که بخوانید یا نخوانید، تلاش کنید یا تسلیم شوید، در ناکامی ها خودتان را سرزنش کنید یا دیگران را مقصر بدانید، صادق باشید یا دروغ بگویید ، اقدام کنید یا طفره بروید، پیش روید یا کنار بکشید و ...پیروز شوید یا ببازید. خداوند نعمت بزرگ "اختیار" را بر ما ارزانی داشته تا خودمان پیشرفت و کامیابی - یا شکست و نابودی را انتخاب کنیم.
ادامه مطلب ...