یکی از شاگردان جوان مدرسه شیوانا معماری ورزیده بود. ساخت خوابگاه جدید مدرسه به او سپرده شد. معمار جوان صبحها با دقت کار میکرد و عصرها به دلیل خستگی و فشار کار نای کار کردن نداشت و بیرمق در گوشهای به استراحت میپرداخت. کار ساختمان خوابگاه هم به کندی پیش میرفت و زمستان و سرما به سرعت نزدیک میشد. روزی معمار جوان نزد شیوانا آمد و گفت: "مجبورم دقیق کار کنم و به همین خاطر باید روی هر قسمت کار حساسیت زیادی به خرج دهم و خودم شخصا در هر قسمت ناظر و فعال باشم. به همین دلیل زود خسته میشوم و نمیتوانم پیوسته کار کنم. اما در عین حال میبینم پیشرفت کار کند و آهسته است و میترسم خوابگاه دیر آماده شود و شاگردان زمستان را با سختی بگذرانند."
شیوانا لبخندی زد و گفت: "هر چه کار را دقیقتر و با وسواس بیشتری انجام دهی نتیجه آن ماندگارتر و مقاومتر است. به همین دلیل نباید دقت و حساسیت خود را فدای سرعت کنی اما اگر وسواس داری که در همه بخشها خودت شخصا حضور داشته باشی باید بدانی که با این وسواس پیشرفت کار مستقیما به میزان حضور خودت وابسته میشود. هر چه بیشتر استراحت کنی میزان توقف کار بیشتر میشود و هر چه حضورت سَرِ کار بیشتر شود پیشروی کار به همان میزان افزایش مییابد. یا به بقیه اعتماد کن و بخشی از کار را به آنها بسپار و خودت بیشتر نقش نظارتی را به عهده بگیر و یا این که به ناچار حضورت را سر کار بیشتر کن تا کار سرعت بگیرد. راه دیگری وجود ندارد."
معمار جوان که زیر فشار کار مریض و خسته شده بود با گلهمندی گفت: "دانش و مهارت من که بینهایت نیست. اگر اطلاعاتم را به دیگران منتقل کنم آنها با تمرین و تجربه مانند من ورزیده میشوند و در نتیجه چند سال دیگر تعداد زیادی معمار ورزیده همرده خودم در مدرسه حضور خواهند داشت؟ اینکه به ضرر من است؟"
شیوانا پاسخ داد: "اگر هم بخواهی همه دانش و اختیارات را نزد خودت نگه داری و شخصا به تمام جزییات رسیدگی کنی، هم خسته و بیمار میشوی و هم به دلیل کند شدن پیشرفت کار، مهارت و استادی تو زیر سوال میرود. اما اگر این دانش را به دیگران هم منتقل کنی و خودت نقش استادی را به عهده بگیری میتوانی تعداد ساختمانهای عالی بیشتری بسازی و سابقه قویتری نسبت به بقیه کسب کنی. همه چیز به میزان همت و عمق نگاه تو بستگی دارد."