حدود 38% مردم جهان دارای گروه خونی +O و 6% دارای گروه خونی _O هستند.
خصوصیات : بی پروا ، بااراده ، مغرور ، بخشنده ،اجتماعی ، با انرژی ،برونگرا،رک و صریح ،واقع گرا،نمایشی،عمومی ، مثبت ، ریسک پذیر ،نافرمان،بی اعتبار ،لجوج و خود محور . به آسانی دوست میشوند و با جریانات همراه شده و به فرصت ها چنگ می زنند . در فعالیتهای سازمان یافته خوب عمل میکنند در بعضی موارد چندان دقیق نیستند و احساسات زیاد و قوی از خود نشان میدهند .ممکن است به سرعت مخالفت عمیق خود را با یک نظر بیان کنند اما معمولا این مخالفت پایدار نیست. کارگشایانی سنتی ،محرک و کمی لاف زن هستند.احساسات خود را خیلی نشان می دهند اما در برخورد با دیگر گروهای خونی این بیان معتبر است . نوعی ظرافت ذاتی و فطری دارند . شخصیت های اجتماعی و پر زرق وبرق هستند می توانند در حوادث و بحران ها ، سازگاری خوبی داشته باشند .لغات و کلمات به آسانی به سراغ آنها میایند .خجالتی نیستند و رک و صریح احساسات درونیشان را فاش می کنند. جاه طلب اند اما گاهی با جزییات سرگرم میشوند. علاقمند به حفظ روابط هستند و خودشان در این زمینه تلاش می کنند.
نویسنده مهمان: مریم نیکزاد: در سال ۱۹۸۴ در شهر برلینگتون واقع در ایالت کارولینای شمالی، برای جنیفر تامپسون، دانشجوی ۲۲ ساله، حادثه شومی اتفاق افتاد که پیامدهای آن منجر به شکلگیری یکی از بزرگترین چالشهای قضایی در دادگاههای امریکا گردید.
در شب حادثه، جنیفر در آپارتمان خودش خوابیده بود. جوانی سیاهپوست، چراغ ورودی خانه وی را شکست، سیم اصلی تلفن را قطع کرد و وارد اتاق او شد. لبه چاقو را زیر گلویش گذاشت و تهدیدش کرد که اگر کوچکترین صدایی کند، او را خواهد کشت. جنیفر میگوید: «به او گفتم کارت اعتباری، کیف پول، و ماشین من را بردار و برو، ولی او گفت پول مرا نمیخواهد… و آن موقع بود که فهمیدم چه اتفاقی قرار است بیفتد…»
جنیفر با خودش قسم خورد که اگر از آن مهلکه جان سالم به در ببرد، انتقام خود را از مرد متجاوز بگیرد: او باید میتوانست او را به پلیس معرفی کند، باید به هر قیمتی او را به دست قانون بسپرد و به سزای عمل پلیدش برساند، او باید آنقدر در زندان بماند تا بپوسد. اینها افکاری بود که در آن سی دقیقه جهنمی در سر جنیفر میچرخید. او تمام تلاش خود را کرد تا شکل و شمایل، خطوط صورت و تُن صدای مرد را به خاطر بسپارد تا بعدا بتواند هرچه دقیقتر به پلیس گزارش بدهد.
ادامه مطلب ...میگویند که «سحرخیز باش تا کامروا باشی»، من هم مثل خیلی از شماها محسنات سحرخیزی را تجربه کردهام. اما فارغ از حرفهای معمول، اگر بخواهیم خودمانی باشیم، کدام یک از ما اگر کار و بارش به گونهای باشد که نیاز به برخاستن زودهنگام از بستر نداشته باشد، مخصوصا در این روزهای سرد، اراده سحرخیزی دارد و باز اگر لازم نباشد اول وقت جایی باشیم، کدام یک از ما لذت بیدار ماندن برای گفتگو، مطالعه آزاد یا دیدن فیلم را از دست میدهد و سر شب میخوابد.
این جاست که گاهی ما از خودمان میپرسیم، آیا سحرخیزی آنچنان که قدما گفتهاند، همیشه چیز خوبی است یا نه!
در این پست سحرخیزها را با جغدهای بیدار شبها، از چند جنبه مورد مقایسه قرار میدهیم!
ادامه مطلب ...هر کدام از ما اهداف کوتاهمدت و بلندمدتی در ذهن داریم که به فراخور روحیات و شخصیتهایمان طیف گستردهای دارند: توفیق مالی، قبول شدن در یک امتحان دشوار، نوشتن یک کتاب، کم کردن وزن، فراهم کردن مقدمات یک سفر طولانی، ترک سیگار.
راه رسیدن به یک هدف دشوار، دشوار و پر از سنگلاخ است و تعهدی جدی و طولانیمدت طلب میکند، در این صورت شاید منطقی باشد که هر یک ما هدفهایمان را برای دوستان و اعضای خانواده علنی کنیم، تا بلکه با یادآوری آنها، انگیزه و تعهد ما بیشتر شود و پا پس نکشیم.
همه ما در نهان از اینکه در چشم دیگران، ترسو یا بیاراده به نظر آییم، گریزانیم، پس علنی کردن اعداف و آرزوها ما را ثابتقدمتر خواهد کرد.
اما آیا چنین چیزی واقعا درست است؟
بر اساس پژوهشهایی که به تازگی انجام شده است Gollwitzer et al. (2010)، علنی کردن اهداف دقیقا اثر مخالفی دارد!
در این پژوهش، ۴ آزمایش انجام شد و همه این آزمایشها نشان دادند که به اشتراک گذاشتن اهداف، به جای افزایش التزام و تعهد اشخاص، باعث کاهش آنها میشود.
اما چرا چنین میشود؟
یک توضیح احتمالی میتواند این باشد که با عمومی کردن یک هدف، ما به صورت کاذب این حس و حال را پیدا میکنیم که قدمی در راه انجامش برداشتهایم. بر اساس آزمایش چهارمی که در این پژوهش انجام شد، آن دسته از سوژههای آزمایش که اهداف خود را عمومی کرده بودند، تصور پیدا کرده بودند که از آنهایی که اهدافشان را عمومی نکردهاند، جلوتر هستند.
به نظر میرسد که ما وقتی آرزوها و هدفهای خود را با دیگران در میان میگذاریم، در درونمان در مورد آنها به صورت ناخودآگاه خیالبافی میکنیم و همین مسئله، توهم و حس و حال پیشرفت کاذبی به ما میدهد.
بنابراین اگر هدفی در سر دارید، مخفیاش کنید! چرا اگر به راستی سودای رسیدن به چیزی را داشته باشید، لازم نیست که دیگران شما را به عملی کردن آن متعهد کنند.
آیا شما کار و حرفهای دارید که لازمه آن سر و کله زدن با طیف وسیعی از ارباب رجوع و مردم است؟ آیا شده که هنگام انجام این کار، با آدمهای به کلی غیرمنطقی برخورد کنید که اعصابتان را به هم میریزند؟ آیا گاهی مجبور میشوید که در میهمانیها با یک آشنا یا فامیل دیدار کنید که حرفهای عجیب و غریبی میزند که بر پایه هیچ استدلالی نیستند؟ آیا شما هم جزو کسانی هستید که وقتی میبینید کسی حرفهایش بر پایه استدلالهای منطقی نیست و به طرز غیرمنطقی و غیرعقلایی فکر میکند و چیزهای بیربط را به هم مربوط میکند، اصطلاحا جوش میآورید و در حالی که ذاتا آدم صبور و آرامی هستید، به یک دیگ بخار تبدیل میشوید؟!
چه بخواهیم و چه نخواهیم، در زندگی خود به صورت رو در رو یا از راه دور با چنین آدمهایی سر و کار داریم و مجبور به تحملشان میشویم. ما در قبال این افراد رویکردهای مختلفی انتخاب میکنیم. بسیاری از ماها یک رنج مداوم را بابت تحمل این افراد تحمل میکنند.
این من هستم؟! چرا این طور در عکس بد افتادهام؟
بسیاری از ماها از عکسهای خودمان راضی نیستیم یا دستکم تصور میکنیم عکسهایی که از ما گرفته شدهاند، زاویه مناسبی ندارند، اگر سعی کرده باشید از خودتان عکس بگیرید هم قضیه به همین ترتیب است، باید بارها و بارها عکس بگیرید تا سرانجام از کارتان راضی شوید.
به طور مشابهی وقتی صدای ضبطشده خودتان را گوش میکنید، باز هم همین مسئله اتفاق میافتد، صدای ضبطشده ما با صدایی که ما خودمان هنگام صحبت میشنویم، تفاوتهایی دارد.
اما چرا این طور است؟
در مورد صدا، قضیه به سادگی توجیه میشود: از آنجا که صدایی که ما از خودمان میشنویم، حاصل ترکیب صدای هدایت شده توسط هوا و صدای هدایت شده به گوشمان از طریق استخوانهای و سینوسهای سرمان است، پس صدای دریافتیمان تا حد زیادی با صدایی که دیگران تنها از طریق هدایت هوایی میشوند، تفاوت دارد.
اما در مورد عکس، پاسخ را میتوان در تنها در یک کلمه خلاصه کرد: آینه!
ادامه مطلب ...مبحث فعلی که در قالب 4بخش در این وبلاگ خواهم گذاشت مقدمه ای کلی بر درک فیزیک کوانتوم و شناخت ماهیت فوتون است. با شناخت واقعی فیزیک کوانتوم و فوتون درک واقعی از تاثیر آن بر بدن انسان و کمک آن به سلامتی را خواهید فهمید پس لطفا با دقت این بخش ها را مطالعه کنید.
وقتی گالیله در سال ۱۶۱۰ یافته های خود را در تائید نظر کوپرنیک مبنی بر ثابت نبودن زمین و گردش آن به دور خورشید منتشر کرد باعث شد تا وی از سوی کلیسا مورد بازجویی و فتیش عقاید قرار گیرد. این نظریه مخالف نص کتاب مقدس بود و از سویی با نظریات ارسطو که کلیسا حامی آن بود همخوانی نداشت. وی مجبور به امضای توبه نامهای با این مضمون شد:ادامه مطلب ...
در هفتادمین سال زندگی در مقابل شما به زانو درآمدهام و در حالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دستهای خود لمس میکنم توبه میکنم و ادعای خالی از حقیقت حرکت زمین را انکار میکنم و آنرا منفور و مطرود مینمایم.
شش سال بعد رسما از تدریس نظریه کوپرنیک در دانشگاه منع شد و تا سالها بعد مرتب مورد بازخواست کلیسا قرار میگرفت. سرانجام گالیله علیرغم اعتقاد درونی اش، مجبور شد اعتراف کند که نظریه ارسطو درست است و زمین مرکز جهان است. ولی با این حال همواره تا آخرین لخظه عمر قلبا اعتقاد داشت که زمین مرگز جهان نیست و به دور خورشید می چرخد
با عرض سلام، ادب و احترام خدمت شما خواننده گرامی.
من محمد جانبلاغی به حول و قوه الهی موفق به نوشتن مقاله ای جدید با اسم "آخرین راز های خوشبختی بشر" شدم.
شما با مطالع این مقاله یاد می گیرید:
1- که خدا کیست؟ چرا خدا را بپرستیم؟ هدف من از خدا پرستی چیست؟ و...
2- خوشبختی چیست؟آیا من خوشبخت هستم؟
3- زن و حمایت از آن ها! زن زخم کهنه تاریخ
4- بت های قلبت را بشکن، قلب شما هم اکنون بت خانه است!چرا؟
5- خواننده های جنسی، سواستفاده های جنسی
6- دعا کن دستور نده
7- کلمات رکیک! ایست تو بزرگ شدی! تو اشرف مخلوقاتی!
8- مجله های موفقیت و تاثیر آن بر زندگی- آیا مطالعه عامل خوشبختی است؟
9- در باره فال و جادوگری ، رمال ها و خرافات
10- اشتباهاتت را توجیه نکن لطفاً! لطفا احساس مسئولیت کنید
قیمت این مقاله : رایگان
لطفا جهت دریافت این مقاله به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
لطفا نظرات و پیشنهادات خود رباره مطالب ومقالات سایت را برای ما بفرستید.
متشکرم از شما
دوستدارتان محمد جانبلاغی
منبع: blogsky.comم.مکتب زندگی.www
ادامه مطلب ...
" برای چشم هایت "
مقاله ای از محمد جانبلاغی
تاریخ ارسال:1388
موضوع: داستانی واقعی از دخترو پسری که زندگی خود با ارتباط نامشروع از بین بردند.
لطفاً همه بخوانند.
لطفا نظرات و پیشنهادات خود رباره مطالب ومقالات سایت را برای ما بفرستید.
متشکرم از شما
دوستدارتان محمد جانبلاغی
منبع مقالات: blogsky.comم.مکتب زندگی.www
لطفاً جهت دریافت این مقاله اینجا کلیک کنید