دراین تست میخواهیم بدانیم وسوس دارید یانه ؟ ابتدا سئوال هارا بخوانید و بدون درنگ اولین جوابی که به ذهن تان آمد را با بله و یا خیر معین کنید و تعدا جواب های مثبتتان را بشمرید ....
1- آیامدت زیادی راصرف تنظیم کاغذها و یادداشت هایتان میکنید تا اگر روزی به آنها احتیاج داشتید دقیقا بدانید که کجاهستن؟
محققان میگویند: اگر میخواهید افراد با شما صادق باشند، از آنها درخواست کنید تا اول امضا کنند.
به گزارش سرویس پژوهشی ایسنا منطقه دانشگاه علوم پزشکی تهران، تحقیقات جدید نشان میدهد هنگامی که افراد، بالای یک فرم را امضا میکنند نسبت به کسانی که در پایین فرم را امضا میکنند احتمال بیشتری دارد که فرم را صادقانه پر کنند.
محققان از دانشگاه تورنتو توضیح دادند: این نتایج نشان میدهد زمانی که افراد نام خود را در بالای فرمها امضا کرده و دقت و صحت اطلاعات وارد شده را تایید میکنند، احساس اخلاقی آنها فعال میشود و در نتیجه، تقلب برای آنها دشوار میشود.
نینا مزار، استادیار بازاریابی در دانشکده مدیریت راتمن دانشگاه تورنتو گفت: بر اساس تحقیقات قبلیمان، میدانستیم که یک کد برای محترم شماردن افراد مفید است، اما ما از نتایج این پزوهش که نشان داد چقدر مکان این کد مهم است تعجب کردیم.
ترس از شکست و عدم قبولی در دانش آموزانی رشد می کند که فکر موفقیت و اول شدن، ذهن آنها را بیش از حد به خود مشغول کرده است.
با فرا رسیدن ایام امتحانات، دلهره دانش آموزان هم شروع می شود. آنان در هر سن و سالی که باشند بازهم چون نگرانی های مختلف مربوط به درس خواندن در ذهن شان شکل می گیرد دچار اضطراب و ترس از امتحان می شوند. گروهی از دانش آموزان عصبانی، افسرده، پریشان، ناراحت و مضطرب می شوند و گروهی دیگر، چنان آشفته و نگران می شوند که پاسخ سوالات ساده را هم از یاد می برند.
ادامه مطلب ...تصور کنید حساب بانکی دارید که در ان هر روزصبح 86400 تومان به حساب شما واریز می گردد و شما فقط تا آخر شب
فرصت دارید تا همه پول ها را خرج کنید چون آخر وقت حساب شما خود به خود خالی می شود.
در این صورت شما چه خواهید کرد؟
البته سعی می کنید تا آخرین ریال را خرج کنید !
هر یک از ما یک چنین حساب بانکی داریم ; حساب بانکی زمان !
هر روز صبح در بانک زمان شما 86400 ثانیه واریزو تا پایان شب به پایان می رسد. هیچ برگشتی در کار نیست و هیچ
مقداری از این زمان به فردا اضافه نمی شود.
ارزش یک سال را دانش آموزی که مردود شده می داند.
ارزش یک ماه را مادری که فرزند نارس به دنیا آورده , می داند
ارزش یک هفته را سر دبیر یک هفته نامه میداند.
ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را می کشد.
ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده.
و ارزش یک ثانیه را آن که از تصادفی مرگبار جان به در برده , می داند.
باور کنید هر لحظه گنج بزرگی است ! گنجتان را آسان از دست ندهید !
به یاد داشته باشید: زمان به خاطر هیچ کس منتظر نمی ماند !
فراموش نکنید:دیروز به تاریخ پیوست.
فردا معما است.
و امروز هدیه است !
تا به حال نشنیده ام که هیچ پدر و مادری بگوید فرزند من دروغ نمی گوید در حقیقت دروغگویی مهارتی است که تمام کودکان آن را می آموزند و برای دروغگویی آنان دلیلی وجود دارد.چه وقت بچه ها دروغ میگویند ؟
زیر سه سال دروغ گفتن برای بچه ها معنایی ندارد هر چه که به ذهنشان می رسد و هر چه را که نمی فهمند را به زبان می آورند. بین سه تا چهار سال می آموزند که بزرگترها آنچه را که آنان در مورد آن فکر می کنند را درک نمی کنند و نمی توانند راست و دروغ را تمییز دهند. این بدین معنی است که تخیلات برایشان واقعیت دارد و داستانهای غیر ممکن را تعریف می کنند.
وقتی دچار مشکل می شونددیگران را سرزنش می کنند و آنها را مقصر می دانند بدون آنکه قصد آسیب رساندن به کسی را داشته باشند. (فرزندم گربه خود را به خاطر کاری که انجام داده سرزنش می کند. بین آنها یک رابطه دوستی ونفرت وجود دارد) . در این مرحله داستانهای طولانی می گویند و در مورد آن اغراق می کنند و این داستانها چیزهایی هستند که بچه ها دوست دارند واقعیت داشته باشند .
والدین بدون هیچ اظهار نظری می توانند به این داستانها گوش دهند و داستان را بنابر واقعیت تعدیل نمایند.
آیا دوست دارید دیگران دوستتان داشته باشند؟ با دقت به حرف های آنها گوش کنید. برای اینکه مطمئن شوید حرف های آنها را درست متوجه شده اید، سوال بپرسید. آنها برای این کار از شما قدردان خواهند بود و دوستتان خواهند داشت و این مساله به شما هم احساس خوبی می دهد.
دنبال مقصر بودن
مردم اشتباه می کنند. کارفرماها قدر کارهای شما را نمی دانند. پیک بسته های شما را دیر به دستتان می رساند. اینها مواردی هستند که شما دیگران را برای آن سرزنش می کنید. اما شاید شما هم مقصر باشید. شاید کارتان را به خوبی انجام نداده اید. شاید انتظار دارید کارهای زودتر از زمان لازم انجام شوند.
سعی کنید به جای سرزنش کردن دیگران، مسوولیت مشکلاتی که پیش می آید را به عهده بگیرید. این کار به هیچ عنوان سخت و آزار دهنده نیست و حتی بسیار هم کمک کننده است زیرا شما دفعه بعد بیشتر روی کارهایتان تمرکز می کنید و آنها را بهتر انجام می دهید.
در نتیجه، هرچه کارها را درست تر و هوشمندانه تر انجام دهید، خوشحال تر نیز خواهید بود.
جلب توجه کردن
هیچ کس شما را بری لباس ها، ماشین، مایملک، عنوان یا معلومات و هنرهایتان دوست ندارد. آنها چیزهایی هستند که شما دارید و مردم شاید آنها را دوست داشته باشند اما به این مفهوم نیست که شما را دوست دارند.
البته شاید ظاهر قضیه این طور به نظر برسد که آنها برای این موارد شما را دوست دارند اما ظاهر مسایل کاملا بی مفهوم و بی اساس است. رابطه ای که مبتنی بر بر ذات شما نباشد، رابطه ای واقعی نیست. رابطه های واقعی شما را خوشحال تر می کند. و شما فقط زمانی می توانید یک رابطه حقیقی ایجاد کنید که به دنبال تحت تاثیر گذاشتن دیگران و جلب نظر نباشید و بیشتر روی آن چیزی که واقعا هستید، تمرکز کنید.
اگر نمی توانید صدای درونی تان را ساکت کنید، پس حداقل از آن به نفع خودتان استفاده کنید. هر وقت می شنوید که صدای درونی شما با حرف های گوینده تناقض دارد، دیدگاه دیگری برگزینید. به مغزتان همه دلایلی که گوینده می تواند حق داشته باشد و شما اشتباه کنید را گوشزد کنید. در بهترین حالت شما ذهنتان را به اطلاعاتی که منتقل می شود باز می کنید. در غیر این صورت، حداقل قوه استدلال خود را تقویت کرده اید.
کثر مردم اغلب زیاد درباره اینکه چگونه یاد می گیرند فکر نمی کنند. عموماً فرض می کنید که یادگیری بطور طبیعی اتفاق می افتد.
به گزارش برترین ها؛ هرچه بیشتر مغزمان را با واقعیات، اشکال و تجربه ها پر کنیم، جای کمتری برای ایده ها و افکار جدید داریم. مثل همه افراد دیگر حس می کنیم باید بیشتر و بیشتر یاد بگیرید. ولی نیاز به یادگیری هیچ وقت متوقف نمی شود. دنیا در حال تغییر است و هر روز ایده های جدیدتری پیدا می شوند؛ ادغام آنها در زندگی تان شما را متعهد نگه می دارد. روش های زیر روش هایی هستند که برای باز نگه داشتن ذهن استفاده می شوند.
۱. صدای درونی خود را ساکت کنید:
می دانید که از چه صدایی صحبت می کنیم. همان صدایی که وقتی به حرف های کسی گوش می دهید، درباره او نظر می دهند. همان صدایی که درباره اطلاعاتی که دریافت می کنید نظر می دهد. دقت کردن به حرف های صدای درونی بسیار ساده تر از گوش دادن به حرف های گوینده است. این صدا مانع از آن می شود که شما با ذهنی باز به دریافت اطلاعات بپردازید و اغلب این صدا می تواند قبل از آنکه کل قضیه را بشنوید، ذهنتان را خاموش کند. کمتر بر روی آن چیزی که مغزتان می گوید تمرکز کنید و بیشتر بر روی گوینده تمرکز داشته باشید. شاید از چیزی که می شنوید تعجب کنید.
وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده میکرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب میدیدم.
یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او میگفتم که در ذهنم چه میگذرد. میخواستم طلاقش بدهم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمیرسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟
ادامه مطلب ...