«خسته شدم از بس که میخوای منو ترو خشک کنی، من بچه نیستم، میتونم کارامو خودم انجام بدم، اینقدر باهوش هستم که بفهمم کی لباس گرم بپوشم کی لباس خنک، قرار ملاقاتهام یادم نمیره، از تاریخ پرداخت قبضها خبر دارم، کمکم دارم باور میکنم که یه پسر بچه ده ساله احمقم که اگه مامانم باهام نباشه عاجز و ناتوان میشم، خسته شدم از تو و مادریهات، من دلم همسر میخواد نه مادر!»
خدا میداند که چند وقت بود میخواست این حرفها را به همسرش بزند، همسری که زیادی مهربان است، خیلی نگران است، خیلی زحمت میکشد و آنقدر خوب است که هنوز این حرفها از دهانش خارج نشده، احساس گناه تمام وجودش را میگیرد. آخر به چه کسی بگوید این آدم خیلی خوب، یک مادر همه چیز تمام است نه یک همسر.
در همه دنیا و در تمام زمان ها، مرد مرکز ثقل یک زندگی بوده که باید با اتکا به هوش و تدبیر و عقل و منطقش، مسئولیت زندگی زن و فرزند را به عهده بگیرد.
بنابراین انتخاب شریکی که از شما کم هوش تر، کم تجربه تر یا ساده تر است نمی تواند به شما احساس اطمینان قلبی و آرامش و اتکا بدهد.
شما باید بتوانید به شریکتان از هر لحاظ اعتماد داشته باشید تا کنار او به آرامش برسید. اعتماد فقط به مسایل اخلاقی برنمی گردد. اگرچه مهم ترین وجه آن همین مسایل اخلاقی و وفاداری است.
اما در کنار آن قابل اتکا بودن و تکیه گاه بودن هم وجه دیگری از اعتماد به حساب می آید.در انتخاب همسر توجه کنید که باید همه این جنبه های قابل اعتماد بودن را در نظر بگیرید.
کارشناس مذهبی رابطه ای از جمله ازدواج پنهانی دختر و پسر در دانشگاه و خیابان، را غلط برشمرد و گفت: چرا که این نوع ازدواجها سه آفت را در به دنبال خود خواهد داشت، که یکی از آنها از بین بردن آرامش است.
حجت الاسلام حسین دهنوی، با اشاره به آیه 21 سوره روم درباره تشکیل خانواده گفت: خداوند متعال در آیه «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها» درباره تشکیل خانواده میفرماید «و از نشانه هاى او اینکه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید»؛ بنابراین هدف خدای متعال از تشکیل خانواده، آرامش بوده است.
هنگامی که برای عبور و مرور در خیابان باید بدانیم رفتن به کدام خیابان و کوچه ممنوع است، رانندگی با چه سرعتی مجاز است، میتوان اینجا دور زد یا نه، حق تقدم در چهارراه با کدام وسیله است و هزاران قاعده و قانون دیگر، پس زندگی در کنار همسر، نیاز به قوانینی دارد که باید آنها را بدانیم و اجرا کنیم.
گاهی لازم است چیزی شبیه تابلو در خانه نصب کنیم که قوانین را به ما گوشزد کند. قانونی که میخواهیم در موردش حرف بزنیم، تابلوی دور زدن ممنوع است. تابلویی که خیلی اوقات اگر پلیس و دوربین در کار نباشد، راحت آن را ندیده میگیریم و گاهی هم دچار تبعات این ندیده گرفتن میشویم.
در زندگی زناشویی و در یک خانه، این قانون چه معنی میتواند داشته باشد؟ تا بهحال فکر کردهاید که چه موقعی همسرتان را دور زدهاید؟ پاسخ به این پرسش چندان سخت نیست، هر چیزی که در خانه به صداقت شما خدشه وارد کند، در حقیقت همان دورزدن شریک زندگیتان است.
عاطفه و احساس جزء مهم زندگی همه ی ماست. ما انسان ها یک بعد خیلی مهم در زندگی مان داریم و ان عواطف مان است. اما اگر همین عواطف که زندگی را زیبا می کند ، بیش از حد باشد ، به ما و اطرافیانمان لطمه وارد خواهد شد.
بهتر است سعی کنیم که هیچ چیز را از حد نگذرانیم و حتی در عاطفی بودن هم منطقی باشیم. آزمون زیر تا حدی می تواند روحیه ی شما را در این زمینه ارزیابی کند.البته نه به صورت صد در صد.
احساس
لطفا به سئوالات زیر با دقت پاسخ دهید و سپس نتیجه را مشاهده کنید.(فقط یک گزینه انتخاب کنید تا نتیجه درستی بیابید.)
۱- آیا ماهی یا پرنده در خانه دارید؟ یا اگر امکانش را داشتید این حیوانات را در خانه نگه میداشتید؟
بلی
خیر
نمی دانم
هنگامی که احساس می کنید یکی از اعضای خانواده یا دوستانتان دچار افسردگی شده است، حمایت و تشویق شما نقش بسیار مهمی در بهبودی او خواهد داشت. اما اگر نیازهای خودتان را نادیده بگیرید، افسردگی او ممکن است شما را خسته کند. راهنماییهای زیر میتواند کمکتان کند از فردی که دچار افسردگی است حمایت کنید و در عین حال آرامش احساسی خودتان را نیز حفظ کنید.
افسردگی اختلالی جدی اما قابلدرمان است که میلیونها نفر را، پیر و جوان و از همه طبقات اجتماعی، تحتتاثیر قرار میدهد. این اختلال میتواند در زندگی عادی شما ایجاد اخلال کند و موجب درد شدیدی، نه فقط برای کسی که به آن مبتلاست، بلکه برای همه اطرافیان او شود.
اگر یکی از عزیزانتان دچار افسردگی باشد، ممکن است احساسات دشواری مثل ناامیدی، خستگی، کلافگی، عصبانیت، ترس، گناه و ناراحتی را تجربه کنید. همه این احساسات کاملاً طبیعی هستند. کنار آمدن با کسی که دچار افسردگی است، کار آسانی نیست. و اگر مراقب خودتان نباشید، واقعاً ممکن است کلافهکننده باشد.
روشهایی برای کمک به چنین عزیزانی وجود دارد. ابتدا سعی کنید اطلاعاتتان درمورد افسردگی را بیشتر کنید و درمورد آن با آن عزیزی که دچار افسردگی است صحبت کنید. اما یادتان نرود که حواستان به سلامت احساسی خودتان هم باشد. فکر کردن و در نظر گرفتن نیازهای خودتان اصلاً خودخواهی نیست کاملاً هم ضروری است. اگر از نظر احساسی قوی باشید، میتوانید دوست افسردهتان را به خوبی حمایت کنید.
زمانی که دو جنس مخالف یکدیگر را در محل کار، خواستگاری و… میبینند یا جایی ارتباط اجتماعی برقرار میکنند و هر دو احساس نزدیکی زیادی به یکدیگر دارند، این حسشان هر روز بیشتر میشود تا اینکه به رابطه نزدیکتری مبدل میشود و اطرافیان متوجه میشوند به طور اختصاصی به هم احساس وابستگی دارند.
عامل محرکه را بشناسید!
اولین سوالی که افراد باید از خود بپرسند این است علاقهای که حالا نسبت به دیگری دارند و به وابستگی تبدیل شده، از کجا شروع شده؟ یعنی عامل محرکش چیست؟ ظاهر و حالت فیزیکی اوست یا نوع و سبک ارتباطی که با ما برقرار میکند، شاید هم دیدگاهش در مسائل اجتماعی توجهمان را جلب کرده یا حتی ممکن است موقعیت اقتصادی و اجتماعی فرد و شاید هم ترکیبی از چند عامل برایمان جذاب بوده، پس در اولین مرحله باید صادقانه عامل محرک را مشخص کنیم چراکه ارزشگذاری همین عوامل محرک است که نقش کلیدی در ایجاد علاقه و وابستگی ما به دیگری دارد.
سخنران مشهوری سمینار خود را با بالا بردن یک اسکناس 100 دلاری شروع کرد. در سالنی که هزاران نفر حصور داشتند سوال کرد "چه کسی مایل است این اسکناس را به او بدهم؟
" همه دستها بالا رفتند. او گفت "قرار است این اسکناس را به یکی از شما بدهم ولی قبل از آن..." سپس شروع به مچاله کردن اسکناس کرد و پرسید: "هنوز کسی می خواهد؟" بار دیگر دستها همه بالا رفتند. او ادامه داد: "خوب، حالا چطور؟"، اسکناس را بروی زمین انداخت و با کفشهایش شروع به ساییدن اسکناس کرد. در حالی که کاملاً مچاله و کثیف شده بود آن را برداشت و پرسید:
"آیا هنوز کسی این را می خواهد؟"
دوباره همه دستها بالا رفتند،
ادامه داد، "دوستان، همگی شما امروز درس ارزشمندی را آموختید. من هر کاری با پول کردم باز شما خواهان آن بودید چون بهایش کم نشد و هنوز همان 100دلار می ارزید. خیلی اوقات در زندگی به خاطر تصمیماتی که میگیریم و شرایطی که در مسیرمان ایجاد می شود می افتیم، مچاله می شویم و روی کثیفی زمین می خوریم و آنگاه احساس می کنیم که دیگر ارزشی نداریم. اما هیچ اهمیتی ندارد که چه اتفاقی افتاده و یا خواهد افتاد، شما هرگز ارزشتان را از دست نخواهید داد." شما خاص هستید، هیچگاه اجازه ندهید ناامیدی های گذشته بر آرزوهای آینده تان سایه بیفکند. "ارزش، فقط زمانی یک ارزش است که بهایش قدر دانسته شود" --
منبع: سایت آقای افتخاری روانشناس بالینی