زندگی موفق
یک رابطه موفق زناشویی نه تنها به چگونگی تقسیمکارهای خانه بین یک زوج، بلکه به چگونگی بیان سپاسگذاریشان از یکدیگر بستگی دارد.
به گزارش لایوساینس یک بررسی جدید نشان میدهد که چرا یکی از زوجین اغلب درگیر کارهای خانه است، در حالیکه دیگری به خالیکردن سطل زباله یا شستن رختها بیاعتنا است. پژوهشگران میگویند شگرد ایجاد هماهنگی میتواند تنها یک "متشکرم" ساده باشد.
بنجامین کالدول از دانشگاه بینالمللی آلیانس در کالیفرنیا در این مورد میگوید: "تقسیم کار در خانه ، احتمالا یکی از رایجترین علل تعارض بین زن و شوهرهاست."
در "بررسی ارزشهای جهانی" 2007 به وسیله مرکز پژوهشی پیو ، اشتراک در کارهای خانه پس از وفاداری و رابطه ی زناشویی در ردیف سوم فهرست عوامل موفقیت ازدواج قرار گرفت.
به گفته دانشمندان حتی تخمینهای محافظهکارانه نشان میدهد که زنان حدود دو سوم کارهای خانه را انجام میدهند.
اما تحقیقی که اخیرا در دانشکده ارتباطات انسانی هیو داونز در دانشگاه ایالتی آریزونا انجام شد، نشان میدهد که زنان و مردان در این مورد نظرات متفاوتی دارند.
به چه فکر می کند؟
در این قسمت سعی شده تا به تمام آقایونی که در زندگی خود مرتکب خیانت شده اند، نشان دهیم که برداشت واقعی نامزد و یا همسرانشان در مورد آنها چگونه است. به این منظور چکیده ای از متن "دوستی های معمولی" نویسنده: دکتر پی گلاس را با هم مرور میکنیم . 10 سوال زیر مطالبی هستند که خانم ها زمانیکه پی می برند فرد دیگری به تازگی وارد زندگی همسرشان شده در سر میپرورانند. این بخش را به دقت مطالعه کنید تا پیش از اینکه پای خود را فراتر از خط قرمز خیانت بگذارید، بدانید که ممکن است چه آسیب های روحی روانی به همسرتان وارد آورید.
● مقوله بدعهدی
پس از اینکه خیانت و بد عهدی وارد زندگی مشترک شد، خیلی اوقات دانستن جزییات مطالب و جستجو و تفحص در مورد آنها به منزله بهترین راه برای درک عمق فاجعه به شمار می رود. از این طریق فرد قادر می شود تا علل بی تفاوتی همسرش نسبت به خود را پیدا کرده و سرانجام می تواند کاری انجام دهد که فضای رمانتیک از دست رفته دو مرتبه به زندگی شان باز گردد.
10 سوال زیر، کاوشی است برای اکتشاف دلایل بروز خیانت و مسایلی که در ورای آن نهفته است. برخی از آنها سوالاتی هستند که برای روشن کردن نوع رابطه، بحث پیرامون این فرایند، مانند ماده اولیه ای است که شما را قادر می سازد تا بعدها بتوانید بنای اصلی زندگی خود را بر پایه آن استوار نمایید.
ادامه مطلب ...خوشبختی واژه ای زیبا و دلپذیر است و در فرهنگ و تمدن آرمانی، ارزشمند و محبوب شمرده می شود. انسان ها با دو دیدگاه و دو نظریه به خوشبختی می نگرند؛ عده ای زندگی را دامنه ای سرسبز، باصفا و ساحلی دلپسند و دلربا می بینند که در آن باید خوب نوشید، خوب پوشید و خوب گشت...
نها خوشبختی را در زیبایی، دارایی و توانایی و تن آسایی خلاصه و زندگی را فقط در خوشی و راحتی معنا می کنند اما برای عده ای دیگر که به دنیای آفرینش به دیده یک آموزشگاه شایسته برای آموزه های آسمانی می نگرند، زندگی مانند معبری حساس و سرنوشت ساز است که فقط فرصت یکبار حضور در آن فراهم می شود و جلوه هایی زیبا و فراتر از جلوه های ظاهری و دنیایی دارد. آنها با این دید، انسان را موجودی ارزشمند و خودشان را متعهد و مکلف و موظف به عمل به وظایف می دانند.
تفسیر «خوشبختی» نیز برای این دو دیدگاه متفاوت است؛ خوشبختی در دیدگاه اول مادی گرا، رویایی و دست نیافتنی است. در واقع مادی گرایان معتقدند که نمی توانند به خوشبختی برسند زیرا در جهان وجود ندارد. آنها در دستیابی به جلوه ها و مصداق های مادی زودگذر و کاذب، ناکام هستند یا به همه آرزوهایشان نرسیده اند یا اگر رسیده اند، دست و پا شکسته رسیده اند، بنابراین اعتقادی به وجود خوشبختی و در نتیجه آرامش لذتبخش در سایه همین خوشبختی ندارند و زندگی پردردسر و پردغدغه ای را با بی قراری ها و دغدغه خاطر سپری می کنند. اما نگاه گروه دوم به زندگی زیباست زیرا با عینک حقیقت و دیدی منطقی به آن نگاه می کنند. آنها خوشبختی را خیالی، ماورایی و رویایی نمی بینند. نگاهی زیباشناسانه و زیبابینانه دارند و معتقدند خوشبختی هم در این دنیا وجود دارد و هم در عالم دیگر. با این تفاوت که در این دنیا، گذراست و لحظه ای و در عالم دیگر جاودانه و همیشگی. گرچه خداوند انسان را برای زندگی در این جهان در رنج و زحمت آفریده است اما لحظه هایی وجود دارد که می تواند در آنها خوشبختی را به چشم ببیند، حس و لمس کند و حتی هنگام رنج کشیدن هم اگر سختی ها را لطف و عنایت از جانب خدا بداند، می تواند مزه خوشبختی را بچشد. انسان باید این حقیقت را بپذیرد که هر شرایطی و هر موقعیتی، خوشی های خاص خود را دارد. در سنین مختلف هم خوشی ها متفاوت و متغیر است. نباید خوشبختی را در دوردست ها جستجو کرد.
عشق اساسی ترین و بالاترین سطحی است که بشر قصد رسیدن به آن را دارد. آیا تصور می کنید کسی که در زندگی به او علاقه مندید و دلبسته اید را؛ دوست دارید؟
آیا دوست داشتن از هرگونه شرطی آزاد است یا اینکه آمیخته است به شرایط و خواسته های گوناگون؟
دوست داشتن بی قید و شرط کدام است و آیا می توانیم به آن دست یابیم؟
آیا تفاوتی بین دوست داشتن و حس تمایل وجود دارد؟
چگونه می توانیم تشخیص دهیم احساسی که نسبت به کسی داریم از جنس تمایل است یا از جنس عشق؟
چگونه می توان با رفتن به سطحی از آگاهی عشق خود را پاک و خالص گردانیم؟
اینها بخشی از سؤالاتی است که برای تجربه ی حس دوست داشتن بایست مد نظر قرار دهیم.
● عشق چیست؟
روح در بعدی آن سوی زمان، مکان، و قدرت درک ما قرار دارد و عشق از آن رو که از جنس روح است تعریفی قابل درک به خود نخواهد گرفت.
ادامه مطلب ...
واقعیت یک رابطه عاشقانه خیلی وقت ها به شدت با باورهای واقعی تفاوت دارند. به این باورها و تصوراتی که اغلب ما درباره عشق در خود می پرورانیم، فانتزی عاشقانه گفته می شود. در واقع فانتزی های عاشقانه باورهایی نادرست هستند که بسیاری از ما درباره عشق داریم. این افسانه ها عملاً بی ضرر نیست و مانع انتخاب هوشمندانه ما در موقع ازدواج می شود.
در زیر به برخی از این فانتزی های عاشقانه اشاره می کنیم:
1 - حتماً باید یک رابطه عاشقانه داشت
خیلی از جوان ها، به خصوص دختران، وقتی که از یک سن خاص بالاتر می روند، فکر می کنند باید به هر دری بزنند تا ابتدا یک رابطه عاشقانه داشته باشند و بعد ازدواج کنند. به نظر آن ها حتی یک ازدواج ناموفق که از این رابطه ناشی شده باشد، از ازدواج بدون عشق یا تجرد بهتر است. در اینکه رابطه عاشقانه در یک ازدواج موفق مهم است شکی نیست، اما روابط عاشقانه به تنهایی نمی تواند فرد را در زندگی مشترک به موفقیت و رضایت برساند.
2 - عشق کافی است
« عشق هرگز کافی نیست » این عنوان یکی از کتاب های مشهورترین شناخت درمانگر دنیا، آرون تی بک است. خیلی از جوان ها فکر می کنند که اگر عاشق طرف مقابل شان باشند، دیگر همه مشکلات حل است و می توانند همه استرس ها را تاب بیاورند. اما واقعیت این است که سوخت عشق محدود است و نمی تواند برای همیشه زندگی را حرکت دهد. بالاخره یک روز عشق کاهش پیدا می کنند. بعضی ها هم فقط به این دلیل ازدواج نمی کنند که هنوز عاشق کسی نشده اند. عشق همان طور که ناگهانی می آید، ناگهانی هم می رود پس اگر همه سرمایه خود را روی این احساس بگذارید، مطئمن باشید ضرر می کنید.
3 - عشق شفا می دهد
بعضی ها فکر می کنند که می توانند با داشتن یک رابطه عاشقانه مشکلات روان شناختی خودشان را درمان کنند. بعضی ها هم فکر می کنند که با داشتن این رابطه، مسئولیت پذیرتر می شوند. تحقیقات روان شناسان نشان می دهد که هر دو گروه اشتباه می کنند.
عشق یک فعالیت مهم است که توجه و اراده فرد را می خواهد به طور قطع ترشح هورمونی هر فردی که عاشق می شود، اتفاق می افتد اما عشق ماندگار باید پرورش یابد و امکان رشد داشته باشد. و قطعاً شما باید از اشتباهات تان درس بگیرید
4 - اگر عشق بخواهد اتفاق بیفتد، اتفاق خواهد افتد
عشق آموختنی است. دکتر دایانا کایرچنر، روان شناس آمریکایی و نویسنده کتاب « عشق در 90 روز: راهنمایی ضروری برای یافتن عشق واقعی تان » در این زمینه می گوید: در کجای زندگی این رویکرد را خواهید داشت؟ آیا شما همین فکر را می کنید؟ بله خوب، اگر یادگیری زبان فرانسه بخواهد اتفاق بیفتد، خودش اتفاق می افتد. عشق یک فعالیت مهم است که توجه و اراده فرد را می خواهد به طور قطع ترشح هورمونی هر فردی که عاشق می شود، اتفاق می افتد اما عشق ماندگار باید پرورش یابد و امکان رشد داشته باشد. و قطعاً شما باید از اشتباهات تان درس بگیرید.
5 - عشق و رابطه عاشقانه مانند رودی است که آدم را با خود می برد
شما عشق را انتخاب می کنید به گفته جانسون، روان شناس مشهور حوزه خانواده و ازدواج، عشق منفعل نیست، یک اتفاق فعالانه است. او می گوید: شما نیاز دارید که درگیرش شوید و گشوده باشید و متعهد شوید مطمئناً افراد دلبسته شده از همدیگر عصبانی می شوند، با هم دعوا می کنند و همدیگر را آزار می دهند. اما بر خلاف افرادی که یک پیوند عاطفی ناایمن دارند، آنها قادرند دوباره به هم عشق بورزند و درباره احساسات شان به طرز صحیحی صحبت کنند به عبارت دیگر، موقعی که شما احساس می کنید اغلب آسیب پذیر و زخمی هستید، به صورتی فعالانه تصمیم می گیرید که خطر کنید و همسرتان را به دست بیاورید و در این تلاش به او اطمینان مجدد می دهید این تنها روش برای یک پیوند ایمن است.
6 - مردان و زنان به صورت متفاوتی عاشق می شوند
تصورات قالبی جنسیتی به این باور منجر شده است که موقعی که این هیجان می آید، مرد و زن قطب های متضادی هستند؛ یک مرد واقعی گریه نمی کند؛ زن هرگز در رابطه عاطفی ارضا نمی شود و تصورات دیگری از این قبیل، اما نیاز به دوست داشتن برای همه به صورتی یکسان وجود دارد زنانی که باور دارند همه مردان در واقع تنها تمایل به رابطه جنسی دارند، عمق عاطفی همسرشان را دست کم می گیرند.
7 - عشق واقعی بدون نیاز جنسی است
این مورد امکان دارد که در یک رابطه بلند مدت وجود داشته باشد که هنوز با احساسات تند جسمی همراه است، اما به ندرت اتفاق می افتد. به گفته جانسون، بسیار اتفاق می افتد که شهوت و هوس و شیفتگی به جای عشق اشتباه گرفته می شوند. اینها عشق نیستند. و خیلی زود کم رنگ می شوند.
8 - عشق واقعی فاقد وابستگی است
افراد در فرهنگ آمریکای شمالی به این دلیل از دلبستگی های عمیق و ناایمنی های عاطفی احساس شرمندگی می کنند که آموخته اند نیاز به فردی دیگر نشانه ضعف است. این مورد، به ویژه در باره مردان صادق است. یک پیوند عاشقانه ایمن، موجب استقلال زوج می شود.
9 - یا با قلابی یا با هیچ کس
یکی از باورهای شایع غلط و احساسی درباره عشق و رابطه عاشقانه این است که اگر من با اولین فردی که عاشقش شده ام ازدواج کنم، خوشبخت می شود، و گرنه بدبختی تمام زندگی ام را می گیرد. اما پختگی، مهارت و توانایی های ارتباطی انسان هاست که تضمین کننده یک رابطه موفق است و این توانایی ها فقط در یک نفر خلاصه نشده اند.
برترین ها: با خودتان فکر میکنید که با همسرتان رابطهای ناموفق دارید چون بین شما و همسرتان قواعد مشترکی یا چیز ثابت و استانداردی وجود ندارد، چون شما مثل خیلی از زوجهایی که فکر میکنید خوشبختند نیستید، چون رابطه شما با زوجهای رویایی که در فیلمها میبینید، متفاوت است. همه اینها باعث میشود، دیگر احساس خوشبختی نکنید و همین بهمرور روی رفتارهایتان تاثیر بگذارد و روزبهروز از همسرتان دورتر شوید اما اگر بدانید تمام رازهای خوشبختی و داشتن یک زندگی مشترک ایدهآل در دسترس هستند، دیگر نه تنها حسرتی نخواهید داشتبلکه روزبهروز بیشتر هم عاشق هم میشوید.
هیچوقت نمیتوانید به مسائل، از چشم همسرتان نگاه کنید چون شما 2 نفر کاملا آدمهای متفاوتی هستید، شما 2 نفر به لحاظ ژنتیک، فیزیولوژیکی، روانی و گذشته خانوادگی کاملا متفاوت هستید. اگر هم کاملا شبیه هم فکر کنید، مشکلات رابطهایتان حل نخواهد شد. زنها و مردها از 2 دنیای متفاوت هستند، شما نمیتوانید تفاوتهای اساسی بین دیدگاههایتان را محو کنید یا بپوشانید، چون این کار هم غیرطبیعی است و هم در بعضی مواقع خطرناک. بهتر است بدانید زندگی با فردی که متفاوت فکر میکند و شما را تکمیل میکند، خیلی لذتبخشتر از کسی است که کاملا شبیه شماست. به همین دلیل تفاوتها را با روی باز قبول کنید و آنها را باورکننده زندگیتان بدانید.
اگر علائق مشترک یا فعالیتهای مشترکی نداشته باشید، هیچ اشکالی در رابطه شما وجود ندارد. اگر شما و همسرتان خود را مجبور کنید که با هم فعالیتهای مشترک داشته باشید، نتیجهای نخواهد داشت جز استرس، فشار و تضاد، پس چیزی را را به زور وارد رابطه نکنید.
زندگی را مثل یک پازل و جورچین که فرض کنی، باید هر قطعه ای را درست بگذاری سرجایش تا آخر سر، یک شکل درست و درمان از کار در بیاید. قطعه های زندگی، آدم ها و اتفاق ها و دوراهی ها هستند که با تصمیم ها و انتخاب های تو تعیین می شوند. به هرکدامشان که می رسی باید بدانی متعلق به کجای پازل است. مواظب باش آدم ها را در جاهای اشتباهی از زندگی ات قرار ندهی. بعضی از آدم ها مال بالای صفحه اند، بعضی ها مال پایین آن. بعضی ها را همان طوری که هستند باید بخواهی و بعضی ها را باید برعکس کنی تا درست دربیایند. بعضی ها خوش آب و رنگ و خوش فرمند، اما اگر سرجایشان نباشند کل زندگی را بدترکیب می کنند و به هم می ریزند.
اتفاق ها هم همین طور. بالا و پایین دارند، پررنگ و کمرنگ دارند، کوچک و بزرگ دارند، اما مهم ترین نکته شان همین است که درست سرجای خودشان قرار بگیرند، درست سر موقع خودشان اتفاق بیفتند.
اگر حواست به همه این چیزها باشد، بالاخره روزی می رسد که بتوانی کمی دورتر بایستی و به خودت نگاه کنی... و بعد لبخند رضایت از آنچه می بینی روی لب هایت نقش ببندد.
کسانی که در غم اندوه به هم خوردن رابطه یی هستند، گرایش خیلی زیادی دارند که دقیقا برعکس آنچه که باید را انجام دهند. به همین خاطر گاهی صدمه ی جبران ناپذیری را به رابطه شان می زنند. در هر فاجعه یی، اولین قدم متوقف کردن خونریزی و بعد حل مشکل است. رابطه ی عاطفی شما هم از این امر مستثنی نیست. زن ها دنبال مردهای قوی هستند که بتوانند از آنها محافظت کنند و مردها به هیچ وجه به زن هایی که به آن ها اجازه نمی دهند هر کاری که می خواهند بکنند، احترام نمی گذارند پس اگر می خواهید عشق سابقتان را دوباره به رابطه برگردانید چند اشتباه زیر را مرتکب نشوید. با ترک این ده اشتباه به خودتان ثابت خواهید کرد که ارزش یک عشق واقعی را دارید.
1. بیش از حد مهربان نباشید
نباید این قدر راحت هر چه طرف تان می گوید را گوش دهید و انتظار داشته باشید که رابطه تان هم خیلی عالی باشد! اینطور در موردش فکر کنید؛ در همه ی داستان های خوب یک تضاد یا کشمکش وجود دارد. در فیلم جنگ ستارگان، هم آدم های خوب بودند و هم آدم های بد! پس این تضادهاست که باعث جالب و جذاب شدن مسایل می شود و یک رابطه بدون تضاد و کشمکش واقعاً خسته کننده خواهد شد. خیلی مهربان و خوب بودن یعنی منفعل، بی اعتماد به خود مضطرب و قابل پیش بینی هستید. یادتان باشد که برای روشن کردن شعله ی آتش، اصطحکاک لازم است پس روی حرف خودتان بایستید.
2. او را مجبور نکنید
نمی توانید با یک بحث منطقی رابطه تان را از نو بسازید. شاید بتوانید برای خودتان دلیل و منطق بیاورید. اما برای طرف مقابل تان نمی توانید! شما نمی توانید یک نفر را قانع کنید دوست تان بدارد یا بخواهد که با شما باشد. احساسات به این طریق عمل نمی کنند. قلب انسان ها واکنشی است. نه منطقی، پس به جای این که با بحث منطقی طرف تان را برگردانید، کارهای دیگری انجام دهید تا قلب او واکنش دهد.
3. التماس نکنید
خیلی ها برای نگه داشتن طرف شان دست به عجز و لابه می زنند؛ "خواهش می کنم نرو، هر کاری که بخواهی برایت می کنم..." به هیچ وجه این کار را نکنید! این هیچ شباهتی به یک رابطه ی عاشقانه ندارد. شاید برای چند وقت طرف مقابل با شما بماند، اما همه احترامتان را پیش او از دست خواهید داد. این یعنی به محض اینکه یک نفر بهتر سر راه او قرار بگیرد، شما را ترک می کند.
4. مرتب هدیه نخرید
تا به حال شنیده اید: "عشق من را نمی توانی بخری!" شاید وقتش شده خوب به این حرف گوش کنید. گل و هدیه برای تشکر یا ابراز عشق هستند، اما برای شما جذابیت نمی خرند. در واقع، حتی می تواند تنفرآور هم باشد. این کار به طرف تان می گوید که شما فکر می کنید به اندازه ی کافی خوب نیستید و نمی توانید روی خوبی های خودتان تکیه کنید. به همین خاطر برای پوشاندن اشکالات خود برای او هدیه می خرید.