ارتباط بین مادر و دختر
می توان گفت " ارتباط مادر با دختر، از دوران طفولیت مادر شروع می شود " . دوران طفولیت او تعیین کننده دوران طفولیت دخترش است. مادر به دختر آموزش می دهد که درباره خودش چه احساسی داشته باشد، چگونه با موقعیت های تنش زا روبرو شود، چگونه از زندگی اش لذت ببرد و چگونه بر ترس هایش غلبه کند. او به دخترش می آموزد چطور مثل یک خانم رفتار کند، چطور لباس بپوشد. اهمیت اعتقاد به خداوند را بداند و این که چطور روزی از دختر خودش مراقبت کند. ادامه مطلب ...
اگر از روابط قوم و خویشی راضی نیستیم و یا از جایگاه خودمان در اقوام رضایت نداریم باید بررسی کنیم نقش ما در ایجاد این تیرگی چیست.
مهمانی رفتن
وقتی نمی توانیم نقش خودمان را در مشکلات ایجاد شده بفهمیم هیچ اصلاحی صورت نخواهد پذیرفت. گاهی خواسته یا ناخواسته کارهایی می کنیم که آفت روابط فامیلی می شود و لذت روابط را از بین می برد.
ادامه مطلب ...
یک بررسی جدید نشان میدهد شیوه واکنش مثبت یا منفی اطرافیان ما به حوادث استرسزا در هنگامی که ما در میانه یک مرحله انتقالی عمده زندگی هستیم، ممکن است به ما هم سرایت کند.
مهمتر اینکه این بررسی نشان داد که به نظر میرسد که افزایش خطر افسردگی که با تفکر منفی همراهی دارد، در طول همین دوران بروز کند. ادامه مطلب ...
این حق مسلم توست که حال خودت را دریابی... لطفاً اگر غمگینی، ادای سرخوشان را درنیاور و نگو حال من عالیست... و اگر مسرور و شادمانی، ادای غمگساران را درنیاور که خدای ناکرده چشم زخم دیگران، کمی از شادی مفرطات بکاهد ..
لابد میگویید: همهجور دلتنگی دیده بودیم بهجز دلتنگی برای خود ...
این دیگر چهجور دلتنگیست؟ نه ؟
کمی به آدمهای اطرافتان که نگاه کنید، خوب میبینید که تازگیها کمتر دلتان برایشان تنگ میشود.
ادامه مطلب ...
همه انسان ها اشتباه می کنند. در زندگی حرفه ای خود می توانید مشاغل یا فرصت های اشتباهی را انتخاب کنید. این اشتباه ها بر اساس موقعیت افراد تغییر می کند. می توانید در زندگی مرتکب اشتباه هایی بشوید که شما را از بالا به پایین بکشد. بنابراین، جبران چنین اشتباه هایی مساله ساده و کم اهمیتی نیست.
ادامه مطلب ...
درباره دوگانگی شخصیت و نفاق، روایات بسیاری وارد شده؛ چون چهره نشانه درون است و زبان هم حاکی از درون است و معنای این روایات هم این است که انسانی که دارای دوگانگی شخصیت باشد آن هم دو شخصیت متضاد، منافق است. چون منافق هم دو چهره دارد. اساس اسلام توحید است و لذا در شخصیت هم سراغ وحدت شخصیت می رود. در یک جمله انسان باید همانی باشد که هست، نه این که هر زمانی و لحظه ای خودش را در چهره ای و لباسی و زبانی نشان بدهد بلکه باید یگانگی و وحدت، حاکم بر وجود انسان باشد،یعنی دارای یک چهره و یک شخصیت . از نظر اجتماعی هم بزرگترین دردسرها و بدبختی ها از ناحیه همین افراد دامنگیر جامعه می شود. چون با هر دسته ای که نشست و برخاست نمایند، همرنگ همان دسته می شوند. این گونه انسانهای منافق سبب می شوند. که وضع جامعه به هم ریخته و وضع خطرناک و ناپایداری را بوجود آورند. چرا انسان دو چهره می شود؟