متخصصان معتقدند، یادداشتهای روزانه درباره احساسات و شرایط میتواند از بار عصبی ذهن و روح افراد بکاهد و به آنها در تخلیه احساسات روانی کمک کند.
گاهی فشارهای عصبی به اندازهای زیاد میشوند که افراد را به گریه انداخته یا موجب لرزش اندام آنها میشوند و گاه شرایط به اندازهای وخیم میشود که سکتههای مغزی و قلبی به وقوع میپیوندد؛ اما متخصّصان معتقدند که نوشتن تا حدود زیادی به کاهش استرس کمک میکند.
به گفته آنها، یادداشتهای روزانه درباره احساسات و شرایط میتواند از بار عصبی ذهن و روح افراد بکاهد و به آنها در تخلیه احساسات روانی کمک کند.
سوالات زیر با دقت و صادقانه پاسخ بدهید و در پایان تعبیر پاسخ هایتان را بخوانید و شخصیت خودتان را محک بزنید.
۱ـ دریا را با کدام یک از ویژگی های زیر تشریح می کنید؟
آبی تیره، شفاف، گل آلود، سبز
۲ـ کدام یک از اشکال زیر را دوست دارید؟
دایره، مربع یا مثلث
۳ـ فرض کنید در راهرویی راه می روید. دو در می بینید، یکی در ۵ قدمی سمت چپ تان و دیگری در انتهای راهرو و هر دو در نیز باز هستند. کلیدی روی زمین درست جلوی شما افتاده است، آیا آن را برمی دارید؟
بله، خیر
۴ـ این رنگ ها را ترجیح می دهید چگونه اولویت بندی شوند؟
قرمز، آبی، سبز، سیاه و سفید
۵ـ دوست دارید از نظر ارتفاع در کدام قسمت کوه باشید؟
۶ـ در ذهنتان اسب چه رنگی است؟
قهوه ای، سیاه یا سفید
۷ـ طوفانی در راه است، کدامیک را انتخاب می کنید؟
یک اسب یا یک خانه
هر پدر و مادری خواهان داشتن فرزندی بااستعدادهای درخشان ، مستقل و درعین حال انعطاف پذیر است و ازاینکه نحوة تربیت آنان نتواند درشکل دهی مؤثّر و مفید به شخصیّت این فرزندان اثرگذار باشد ، ابراز نگرانی می کند .
هر پدر و مادری خواهان داشتن فرزندی بااستعدادهای درخشان ، مستقل و درعین حال انعطاف پذیر است و ازاینکه نحوة تربیت آنان نتواند درشکل دهی مؤثّر و مفید به شخصیّت این فرزندان اثرگذار باشد ، ابراز نگرانی می کند . برخی از روانپزشکان معتقدند که اگر چه ویژگیهای زیستی افراد نقش بسزایی درشکل دهی شخصیّت آنان ایفا می کند ،
لیکن بسیاری از والدین قادرند با درک نوع شخصیّت آنان طبیعت انان را تربیت نمایند. لذا براین باورند که والدین قادرند ازهمان ابتدا نوع شخصیّت فرزندان خود را تشخیص دهند و ازاین شناخت بعنوان وسیله ای در راستای کمک به آنان استفاده نموده ، این کودکان را بعنوان افرادی خلّاق و یا بعبارتی به نمونه ای سالم در نوع شخصیّتی خود مبدّل سازند .
انـواع شخصیّت
برحسب این که چه جور شخصیتی دارید، می شود پیش بینی کرد که احتمال دچارشدنتان به چه جور بیماری هایی بیشتر است. محققان می گویند احتمال ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی در تیپ شخصیتی A بیشتر است و در افراد دارای تیپ شخصیتی C هم محتمل تر است که بیماری های سرطانی دیده شود. روان شناسان، تیپ شخصیتیB را سالم ترین تیپ شخصیتی می دانند و راهکارهایی هم برای دستیابی به چنین شخصیتی پیشنهاد می کنند.
می گویند همه چیز از صندلی مطب دو متخصص قلب شروع شد. این دو متخصص توجه کردند و دیدند که بیشتر بیمارانشان روی لبه صندلی می نشینند و اصلا طاقت نمی آورند حرف پزشک تمام شود. بیماران مذکور آن قدر روی لبه این صندلی ها نشسته بودند که - به گفتة این دو پزشک - چرم آن قسمت از صندلی ها ساییده شده بود. این دو کم کم به این نتیجه رسیدند که اغلب قربانیان حملة قلبی، آدم هایی هستند با این خصوصیات: عجول، متخاصم، پرخاشگر و بیش از حد درگیر کار و زندگی روزمره.
در دهه۱۹۵۰ این دو متخصص، مجموعه ای از همین رفتارها را دسته بندی و معرفی کردند که به نظر می رسید خصوصیات ویژة بیماران قلبی- عروقی باشد. آن ها به این مجموعه رفتارها گفتند: الگوی رفتاری تیپ A.
تیپ های شخصیتی اصلی
این مفاهیم روان کاوانه درباره تیپ های شخصیتی اصلی هستند. برای هر کدام از این تیپ ها، مک ویلیامز دست به تحقیق و تفحص در زمینه های ویژگی های ظاهری، خلق و خو، سازمان رشد دهنده، دفاع ها، پروسه های تطبیقی، روابط عینی و پدیده های ترانس فرنس/ضد ترانس فرنس زده است.
▪ سبک های شخصیتی تشریح شده به قرار زیر هستند:
- سایکوپتیک (ضد اجتماعی)
- خود شیفت گر (نارسی تیک)
- شیزؤید
- پارنوید
- افسرده و مانیک ( تکانشی)
- مازوخیستی (خود آزاری)
- وسواسی و بی اختیار
- هیستریک (Histrionic)
- منفک گرا ( دگر گریز)
یکی از حوزه های پژوهشی بررسی رفتار آنلاین، همین تیپ های شخصیتی هستند و اینکه چگونه بصورت سوبژکتیو تجربه می کنند و به انواع ویژگی های روان شناسانه مختلف در سایبراسپیس واکنش نشان می دهند.
اینکه چگونه تجربه آنلاین را برای دیگران به وجود می آورند و جنبه های آسیب زننده و سودمند فعالیت های آنلاین این افراد چقدر حائز اهمیت است.
تحقیقات بالینی نیز چنین نشان میدهند که سبک ها-الگوهای متمایز شناخت محوری در رابطه با تفکر و ادراک وجود دارند و با تیپ های گوناگون مرتبط بوده و ممکن است روشن کنند که چرا افراد مختلف یک نوع فعالیت آنلاین را بر سایر فعالیت ها ترجیح می دهند.
● پرسش های جالب
برخی از سؤالات جالب در این زمینه به قرار ذیل هستند :
- آیا ناشناس بودن در فضای آنلاین و آزادی دسترسی باعث تشویق و دلگرمی شخصیت های ضد اجتماعی می شود؟ آیا آنها برخی از هکرهای سایبر اسپیس هستند؟
- آیا افراد خود شیفته از توانایی جلب توجه فراوان به عنوان یک ابزار در جهت پدید آوردن یک جمعیت تحسین کنندۀ استفاده خواهند کرد؟
- آیا شخصیت های منفک گرا گرایش دارند که خود را در زندگی سایبراسپیس (اینترنت) ایزوله کرده و از زندگی واقعی (چهره به چهره و ملموس) دوری کنند؟ آیا آنها گرایش دارند تا انواع هویت های متمایز و چند گانه آنلاین برای خود ایجاد کنند؟
- آیا افراد شیزؤید به صمیمیت محدو برخاسته از ناشناس بودن در فضای آنلاین گرایش داشته و جذب آن می شوند؟ آیا آن ها برای دیگران کمین می کنند؟
- آیا افراد مانیک از ارتباطات غیر سینکرونه (غیر همزمان) به عنوان ابزاری برای ارسال پاسخ های سنجیده (محاسبه شده) برای سایرین استفاده می کنند؟ آیا آنها بطور ذاتی مکالمات موجز، آنی و فی- البداهه در طول چت و IM را ترجیح می دهند؟
- آیا افراد فاقد اختیار معمولاً بسوی کامپیوترها و فضای اینترنتی جذب می شوند تا روابط خود و محیط را به کنترل خویش درآوردند؟
- آیا افراد هیستریک (Histrionic) از فرصت های مهیا شده برای نمایش های تـئاتری در گروه های آنلاین ؛ به ویژه در محیط هایی که ابزارهای نرم افزاری برای خود بیانی(Self-Expression) خلاقانه بهره برداری کرده و از آنها لذت می برند؟
● شخصیت ضدیتی (پرخاشگر انفعالی)
تعاریف مختلفی از مفهوم «شخصیت» ارائه شده است که هر یک از منظری به آن پرداخته است. هیلگارد شخصیت را «الگوی رفتار و شیوههای تفکر که نحوهی سازگاری شخص را با محیط تعیین میکنند» تعریف کرده است. در حالی که عدهای دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت دادهاند که «باعث پیشبینی رفتار فرد میشود».
«شخصیت» (Personality) از ریشهی لاتین (Persona) به معنی «نقاب و ماسک» گرفته شده است و اشاره به ماسکی دارد که بازیگران یونان باستان بر چهره میگذاشتند. این تعبیر تلویحا اشاره میکند به این که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهرهی خود میزند تا وجه تمایز او با دیگران باشد».
ادامه مطلب ...عادت را ” پاسخ شرطی به یک محرک ” تعریف کرده اند . اما این عادت ها کجا شکل خارجی پیدا می کنند ؟ عادت در نتیجه پاسخ دادن به شکل خاص به یک محرک ویژه ، و اغلب در اوایل زندگی صورت خارجی پیدا می کند . اینکه وقتی بر سر دوراهی جاده رسیدید کدام راه را انتخاب کنید تا حدود زیاد مشخص می کند که از کجا سر در می آورید . خوشبختانه شما بدون هر گونه عادتی متولد می شوید . شما عادت هایتان ار از دوران طفولیت خو کسب کرده اید . هر عادت به مدت زمانی احتیاج دارد تا شکل بگیرد . می توانید از روش مطمئن و به اثبات رسیده ای استفاده کنید که بر سرعت شکل گیری عادت در خود بیفزایید .
روانشناسان رفتارگرا به ” شرطی سازی عامل ” اشاره کرده اند تا توضیح بدهند که اشخاص چگونه رفتارهای خود به خودی را فرا می گیرند . برای شکل گیری عادت ابتدا باید اتفاقی در زندگی شما بیفتد تا اندیشه یا احساسی را در شما تحریک کند . دوم : به عنوان یک پاسخ و واکنش رفتار خاصی از شما سر می زند . سوم : در نتیجه شما پیامد بخصوصی را تجربه می کنید . اگر این فرآیند را به قدر کافی تکرار کنید ، عادت جدیدی در شما ایجاد می شود .
ادامه مطلب ...
دوره ی آموزشی مهارتهای زندگی در کشورهای توسعه یافته چیزی در حدود سی چهل سال است که به طور جدی تدریس و مورد توجه قرار گرفته و خوشبختانه در کشور ما حدود 10تا 15سال است که مورد بررسی قرار گرفته. از این رو به نظر میرسد برای داشتن توانمندی لازم در قرنی که به نام «عصر اطلاعات» از آن نام برده میشود، توجه جدی به آموزش همه جانبه لازم باشد. آموزش همه جانبه که از اهداف اساسی آموزش مهارتهای زندگی است ،اساسا بر چهار محور زیر استوار است:
1- یادگیری و کسب اطلاعات و دانش:
بدین معنا که ما دریابیم، آموزش، پدیدهای مادامالعمر و مستمر است و میبایست همیشه خود را برای آموختن راهکارهای مناسب برای سازگاری با ناملایمات زندگی مهیا سازیم و آماده ی تغییر باشیم، زیرا در غیر این صورت ممکن است به آموختههای قبلی و غلط خود بچسبیم و آنها را در حلقهای معیوب تکرار و تکرار کنیم.
2- یاد بگیریم که به کار بندیم:
هدف از این عبارت آن است که، ما تا نتوانستیم آنچه را که آموختهایم به کاربندیم، تفاوتی با فردی که فاقد این دانش است نخواهیم داشت. به عبارت سادهتر:
هدف از آموزش، کسب اطلاعات و به کار بستن آن اطلاعات در صحنه زندگی است. تجربه نشان میدهد که بین سه بعد مهم شخصیت یعنی سطح آگاهی، نگرش و رفتار، رابطه های زیر برقرار است:
سطح آگاهی ما وسیعتر از آن چیزی است که در رفتارمان تظاهر مییابد. برای مثال بسیاری از افرادی که سیگار میکشند به مضرات و آسیبهای ناشی از آن آگاهند- چه بسا بیشتر از یک فرد غیرسیگاری- ولی واقعیت آن است که این آگاهی نتوانسته به رفتار تبدیل شود و از طرفی همیشه ما نسبت به آنچه که میدانیم و از آن آگاهی داریم ، الزاما نگرشی مثبت و یا منفی نداریم.
ادامه مطلب ...نشخوار فکری مولفهای است که در اختلالات افسردگی و وسواس – جبری نقش بسزایی ایفا میکند و منجر به تداوم و تشدید علائم اختلال و زمینهساز بروز سایر اختلالات روانی میشود. بر این اساس، بررسی میزان نشخوار فکری در بیماران افسرده و وسواس – جبری در مقایسه با گروه گواه در این پژوهش مد نظر قرار گرفت. در این راستا، در قالب طرحی علی – مقایسهای، تعداد 30 نفر (15 مرد، و 15 زن) از بیماران افسرده، 30 نفر (15 مرد و 15 زن) بیمار وسواس – جبری از مراکز روانپزشکی و بیمارستانهای شهرهای سمنان و تهران انتخاب و با 60 نفر (30 مرد و 30 زن) از افراد فاقد اختلال که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک (BDI)، پرسشنامه وسواس فکری – عملی مادزلی (MOCI) و پرسشنامه نشخوار فکری (RQ) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد تفاوت معناداری بین سه گروه در نمره کل نشخوار فکری و در خرده مقیاسهای «مرور احساسات ناشی از مشکل»، «انتقاد از خود» و «نگرانی در مورد عدم حل مشکل» وجود دارد. مقایسههای زوجی هم نشان داد نشخوار فکری در حیطههای گرایش به تبیینگری و مرتبط با انزوا در بیماران افسرده بطور معناداری بیش از افراد عادی است. همچنین، میزان نشخوار فکری مرتبط با مرور احساسات ناشی از مشکل، نگرانی در مورد عدم حل مشکل و انتقاد از خود در بیماران افسرده و وسواس – جبری بیش از افراد عادی بود. ضمن اینکه، دو گروه بیمار، نشخوار فکری بیشتری نسبت به افراد عادی داشتند. بر اساس این نتایج، شایسته است با در نظر گرفتن نقش نشخوارهای فکری در تداوم اختلالات افسردگی و وسواس، به درمان آن در قالب برنامههای رواندرمانی مبتنی بر اصلاح نگرشهای ناکارآمد و آموزش شیوههای صحیح کنترل فکر و شیوههای حل مسئله توجه ویژه مبذول داشت.