آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

دل نوشته ها

با این که چند سطر بیش نیست اما دل نوشته ایست از این دل شکسته ام !

زمستون آه ای زمستون چقد دلتنگی عین برفی که از آسمون میاد ،،،

دل تنگی کلمه ساده اما پر معنی !

دوست دارم زمستون ...

کاش کل دنیا زمستون بود همیشه و همه جا ... !

من همین جایم همیشه با تو اما بی تو

دستامو که بو میکنم مست میشم...مست از عطر ت

صدای مهربونت رو میشنوم ...و آخر همه اینها...به یه چیزمیرسم.....

به عشق به تو.....

آره...

 اونوقت دلتنگیم بر طرف میشه...

اونوقت تو رو نزدیکتر از همیشه حس میکنم....

اونوقت دیگه تنها نیستم

خدا گوش می کنی ...

نمی دونم چم شده وقتی تلویزیون نگا می کنم یکی میمیره یا یکی گریه می کنه منم ناخودآگاه گریه ام میگیره نمی تونم جلوی خودمو بگیرم ، یا میبینم یکی با خواهرش حرف میزنه انگار که دارم از تو آتیش می گیریم ، به خدا ، دیگه طاقت ندارم ...

تست روان شناسی

چه موقع از روز بهترین و ارامترین احساس را دارید؟

الف.صبح(۲ امتیاز) ب.عصرو غروب(۴ امتیاز) ج.شب(۶ امتیاز)

معمولا چگونه راه می روید؟

الف.نسبتا سریع،با قدمهای بلند(۶ امتیاز) ب.نسبتا سریع ،با قدمهای کوتاه و پشت سر هم (۴ امتیاز) ج.اهسته تر با سری صاف روبرو (۷ امتیاز) د.اهسته و سر به زیر(۲ امتیاز) ه.خیلی اهسته.(۱ امتیاز)

وقتی با دیگران صحبت می کنید:

الف.می ایستید و دست به سینه حرف می زنید(۴ امتیاز) ب.دستها را در هم قلاب می کنید (۲ امتیاز) ج.یک یا هر دو دست را در پهلو می گذارید(۵ امتیاز) د.دست به شخصی که با او صحبت می کنید می زنید (۷ امتیاز) ه.با گوش خود بازی می کنید،به چانه تان دست می زنید یا موهایتان را صاف می کنید.(6امتیاز)

ادامه مطلب ...

تست خود شناسی

تصور کنید در بیابان خشک و بی پایانی در حال راه رفتن هستید خسته،گرسنه،تشنه،پس از 5 ساعت پیاده روی......ناگهان ساختمان مجلل و با شکوهی در جلوی شما ظاهر می‌شود.

1.ساختمانی که جلوی شما ظاهر شده است چیست؟

الف-یک قصر    ب- یک موزه    ج-یک هتل    د-یک بنای مذهبی (مسجد-کلیسا-......)

2.شما از چه طریقی وارد ساختمان می‌شوید؟

الف-پنجره    ب- در        ج- بالکن         د- تونل زیر زمینی

 وقتی وارد ساختمان شدید آن را بسیار مجلل و باشکوه می یابید......ناگهان صدای در زدن می‌شنوید...در را باز می‌کنید و کسی را می‌بینید که واقعاً می‌خواستید با او باشید.

ادامه مطلب ...

منطق

دو شاگرد پانزده ساله ی دبیرستان نزد معلم خود آمده و پرسیدند :
- استاد اصولا منطق چیست ؟ 
معلم کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد  
پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد  
می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟ 
هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه ! 
معلم گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر 
آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟ 
حالا پسرها می گویند : تمیزه ! 
معلم جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.وباز پرسید : 
خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟ 
یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه ! 
معلم دوباره گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و 
کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟ 
بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو ! 
معلم بار دیگر توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام  
عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد! 
شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم  
تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است 
 معلم در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق !  
و از دیدگاه هر کس متفاوت است.

تفکر مثبت

 زندگی نمی تواند به هیچ طریق دیگری خودش را نشان دهد; جز
 
  آن طریقی که تو تصور می کنی. تو با فکر کردن خلق می کنی.

 
 
 
اولین قانون
 
 
طبیعت این است که تو
 
 
از هر چه هراس داشته باشی,
 
 
همان را به طرف خودت جلب می کنی.
 
 
پس, همیشه به بهترین ها فکر کن.

خود برتر

نام حقیقی (( اشتباه )) در زندگی (( درس های شگرف )) است!

 
رویاها تجدیدشدنی است; مهم نیست سن و شرایط ما چیست.

هنوز توانایی های دست نخورده ای در درون ما وجود دارند و زیبایی تازه ای در انتظار

ظهوراست!

به رویای خود سخت بچسبید, اگرچه رویاها از بین بروند, زندگی, پرنده ی بال و پرشکسته

ای است که نمی تواند پرواز کند!

در درونت جزیره ای از سلامتی عقل وجود دارد که همان خودبرتر توست; تنها زمانی

آنرا می یابی که به خویش ایمان داشته باشی!

مهر ورزیدن به خود و راستگویی, خود برتر خویش بودن است!
یادت باشد: اگر حقیقت رانگویی, خودبرترت ازتو می گریزد!
به یاد بسپار: خودبرترت, جملات را باکلمات: دوستت دارم, میفهمم,
می پذیرم, می بخشم و اعتماد می کنم, آغاز می کند و با بخشش تعریف می شود!

فراموش مکن: یارو یاور خودبرترت باش و دوست جهان شو!

آدم های ساده ...

آدم های ساده را دوست دارم


همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند


همان ها که برای همه لبخند دارند


همان ها که همیشه هستند...برای همه هستند


آدم های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعت ها تماشا کرد


عمرشان کوتاه است


بس که هر کسی از راه میرسد


یا ازشان سوء استفاده میکند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان میدهد


آدم های ساده را دوست دارم


بوی ناب آدم میدهند

مشاوره راه سبز زندگی(میلاد عزیز)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

حس تنهایی

دلم میخاد حرف بزنم درد و دل کنم اما کسی نیست هیشکی نیست تنهام ،‌شاید این تقدیرمه که این جوری باشم ... خب چیکار میشه کرد !!!؟؟؟  

با یه قامت شکسته با نگاهی مات و خسته سرشو برده تو شونش ، یه نفر تنها نشسته ،‌توی تنها ییاش ، یه درده جای پای قلب سرده ، گل سرخی بوده اما ، دیگه پژمرده و زرده ، فارغ از دیروز و فرداش ، غرقه تو دردای درداش ، حسرتش یه عشق نابه ، که وفا کنه به عهداش !!!  

منتظر کسی باش که حتی اگر در ساده ترین لباس هم بودی تو را به همه دنیا نشان دهد و بگوید : این دنیای من است . 

شبی از سوز گفتم قلم را / بیا بنویس غم های دلم را /

قلم گفتا برو بیمار عاشق / ندارم طاقت این بار غم را /  

پروانه احساساتم در دام عنکبوتی افتاد / که عنکبوت سیر است / نه می تواند پرواز کند / نه می تواند بمیرد / 

صدا کن مرا که صدایت زیبا ترین نوای عالم است / صدا کن مرا که صدایت قلب شکسته ام را تسکین می دهد / صدا کن مرا تا بدانم هنوز از یاد نبرده ای مرا / نشسته ام تا شاید صدایم کنی و محبت بی دریقت را نثارم کنی . 

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی ...

غول چراغ جادو

 

 

http://karimpour.persiangig.com/kavir/jadoo.jpg

زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان پایش به چیزی برخورد کرد.

وقتی که دقیق نگاه کرد چراغ روغنی قدیمی ای را دید که خاک و خاشاک زیادی هم روش نشسته بود.

زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشی که بر چراغ داد طبیعتا یک غول بزرگ پدیدار شد....!!!

زن پرسید : حالا می تونم سه آرزو بکنم ؟؟

غول جواب داد : نخیر ! زمانه عوض شده است و به علت مشکلات اقتصادی و رقابت های جهانی بیشتر از یک آرزو اصلا صرف نداره،همینه که هست....... حالا بگو آرزوت چیه؟

زن گفت : در این صورت من مایلم در خاور میانه صلح برقرار شود و از جیبش یک نقشه جهان را بیرون آورد و گفت : نگاه کن. این نقشه را می بینی ؟ این کشورها را می بینی ؟ اینها ..این و این و این و این و این ... و این یکی و این. من می خواهم اینها به جنگ های داخلی شون و جنگهایی که با یکدیگر دارند خاتمه دهند و صلح کامل در این منطقه برقرار شود و کشورهایه متجاوزگر و مهاجم نابود شون.

غول نگاهی به نقشه کرد و گفت : ما رو گرفتی ؟ این کشورها بیشتر از هزاران سال است که با هم در جنگند. من که فکر نمی کنم هزار سال دیگه هم دست بردارند و بشه کاریش کرد. درسته که من در کارم مهارت دارم ولی دیگه نه اینقدر ها . یه چیز دیگه بخواه. این محاله.

زن مقداری فکر کرد و سپس گفت: ببین...

من هرگز نتوانستم مرد ایده آل ام راملاقات کنم.

مردی که عاشق باشه و دلسوزانه برخورد کنه و با ملاحظه باشه.

مردی که بتونه غذا درست کنه(!!!) و در کارهای خانه مشارکت داشته باشه.

مردی که به من خیانت نکنه و معشوق خوبی باشه و همش روی کاناپه ولو نشه و فوتبال نگاه نکنه(!!!!!)

ساده تر بگم، یک شریک زندگی ایده آل.

غول مقداری فکر کرد و بعد گفت : اون نقشه لعنتی رو بده دوباره یه نگاهی بهش بندازم