دردها و اشکهایم را از تو پنهان میکنم و خنده هایم را به تو
هدیه می دهم و شادی هایم را با تو قسمت میکنم .
تمام لحظه های تنهایی دیروزم را برات به زیبای ترسیم میکنم
تا اندوه دیروز من امروز تو را ویران نکند
و در اندیشه ات جز به شادی و خوبی به چیز دیگری نیندیشی که
دیروز رفته است و دیگر نخواهد آمد .
پس امروز را دریاب که فردایی شاید نباشد .
به نظر می رسد امروزه همه به دنبال خوشبختی هستند. خوشبختی عنوان بسیاری از کتاب ها، مقالات، کلوب ها و... شده است زیرا این کلمه به تنهایی مخاطبان زیادی را جذب می کند. تحقیقات نشان داده است افراد شاد موفق ترند، آنها در زندگی مفیدتر و خلاق تر هستند، درآمد بیشتری کسب می کنند، زندگی زناشویی موفق تری دارند، سالم ترند و حتی از همسالان بداخلاق خود بیشتر عمر می کنند.
دکتر «مارتین سلیگمن» بنیانگذار جنبش روانشناسی مثبت در دهه قبل می گوید؛ «تصور کنید دارویی کشف شده است که می تواند طول عمر شما را هشت الی 9 سال بیشتر کند. احساس خوشبختی همان دارو است.» محققان در زمینه خوشبختی به پشتوانه هزاران تحقیق در این مورد می گویند «خوشبختی ساختنی است». تحقیق روی چهار هزار دوقلو نشان داده است که ژنتیک حدود 50 درصد در میزان خوشبختی انسان نقش دارد. پس حتی اگر به جای خوش اخلاقی، اخم کردن را به ارث برده باشید، باز هم محکوم به زندگی توام با اخم و ناراحتی نیستید. همچنین امتیازاتی نظیر سلامتی، ثروت، تحصیلات یا زیبایی می تواند 10 درصد به خوشبختی کمک کند و 40 درصد باقی آن بستگی به آن دارد که چگونه خود را شاد سازید و خوشحال باشید. دکتر «مارتین سلیگمن» می گوید؛ «این یک مساله گمراه کننده است زیرا بیشتر مردم تصور و فکر می کنند چیزهای ظاهری مانند داشتن یک خانه بزرگ، یک شغل عالی، یک بلیت لاتاری برنده شده، زندگی را شادتر کنند در حالی که آنها فقط یک شادی موقتی را به ارمغان می آورند و هیجان و شادی ناشی از آنها کم کم رنگ می بازد.»
حالا که تو دوستم نداری چه کنم؟ ...با درد بزرگ بی قراری چه کنم؟
گیرم که کنم عشق تو از سینه برون ...با این همه زخم یادگاری چه کنم؟
نیست ترسم فقط از تنهایی ...با حسرت تلخ این جدایی چه کنم؟
پر بود هوای دلم از دلتنگی ...گفتی که کنم دل از تو خالی چه کنم؟
اینجا که نفس کشیدنم اجباریست ...با قصه ی جبر زندگانی چه کنم؟
رفتی و شدم من پر از این فکر غریب ...حالا که تو دوستم نداری چه کنم؟
خانواده های ناشاد هر یک به گونه ای خاص ناشاد هستند ولی خانواده های خوشبخت دارای وجوه مشترک بوده و از اصول یکسان پیروی می کنند. اینک در معرفی خانواده شاد و راضی به بیان ویژگی های مختص آن می پردازیم.
اگر وقت ندارید که یک شب حتی یک ساعت در هفته با اعضای خانواده تان دور هم جمع شوید پس خانواده خود را در اولویت قرار نداده اید.
بچه ها مهم ترین درس های زندگی را از شخصیت های سینمایی یاد نمی گیرند بلکه از یک خانواده دلسوز که برایشان کتاب می خواند، با آنها صحبت می کند، کار می کند، به آنها گوش می دهد و اوقات خوشی را با آنها می گذراند، یاد می گیرند.
وقتی که بچه ها احساس می کنند که پدر و مادر آنها را دوست دارند و این دوست داشتن واقعی است، پیشرفت می کنند.
اگر ما خانه های محکم تر و بهتری نسازیم مجبور خواهیم شد زندان های بیشتری بسازیم. بزرگترین کاری که می توانید برای بچه هایتان انجام دهید دوست داشتن همسرتان است.
مستحکم کردن روابط خصوصی در ازدواج سبب احساس امنیت کل خانواده می شود. به جلسات هفتگی خانوادگی، ملاقات های برنامه ریزی شده و فعالیت های روزانه پایبند باشید. سعی کنید هر هفته یک جلسه ملاقات خصوصی با یکی از فرزندانتان ترتیب دهید. کودکان را وادار کنید یک جدول تهیه کنند که در آن فهرست کارهای اجباری که در طول هفته باید انجام دهند و نیز کارهای تفریحی که از آن لذت می برند را به آنها یادآوری کند.
ادامه مطلب ...عشق اساسی ترین و بالاترین سطحی است که بشر قصد رسیدن به آن را دارد. آیا تصور می کنید کسی که در زندگی به او علاقه مندید و دلبسته اید را؛ دوست دارید؟
آیا دوست داشتن از هرگونه شرطی آزاد است یا اینکه آمیخته است به شرایط و خواسته های گوناگون؟
دوست داشتن بی قید و شرط کدام است و آیا می توانیم به آن دست یابیم؟
آیا تفاوتی بین دوست داشتن و حس تمایل وجود دارد؟
چگونه می توانیم تشخیص دهیم احساسی که نسبت به کسی داریم از جنس تمایل است یا از جنس عشق؟
چگونه می توان با رفتن به سطحی از آگاهی عشق خود را پاک و خالص گردانیم؟
اینها بخشی از سؤالاتی است که برای تجربه ی حس دوست داشتن بایست مد نظر قرار دهیم.
● عشق چیست؟
روح در بعدی آن سوی زمان، مکان، و قدرت درک ما قرار دارد و عشق از آن رو که از جنس روح است تعریفی قابل درک به خود نخواهد گرفت.
ادامه مطلب ...خانواده با وجود اینکه در اکثر جوامع مورد توجه است در جهان بینی اسلامی اهمیت و ارزش شایان توجهی به آن داده می شود. قداستی هم که به این نهاد بخشیده می شود به سبب عقدی است که ارتباط یا مشروعیتِ ارتباط زن و مرد را معین می سازد. یک پیمان مهم و با اهمیت که از جنبه های مختلف برای طرفین مسیولیت هایی ایجاد می کند.
آنچه در غرب نه تنها به آن توجهی نمی شود بلکه انواع و اقسام روش های فرار از جنبه های شرعی و عرفی آن هم به ذهن ها رسوخ کرده و به سرعت در سطح جامعه فراگیر می شود. عاملی که خود زمینه ساز فروپاشی بسیاری از خانواده ها را فراهم می آورد.
در حال حاضر زوال خانواده هایی که والدین و فرزندان با هم زندگی می نمودند، انواع جدیدی از زندگی و خانواده را در غرب پدید آورده است.
الگوی خانواده تک والدینی که امروزه به حدود یک سوم خانواده های آمریکایی و درصد زیادی از خانواده های غربی تسری یافته، جامعه شناسان، روان شناسان و جمعیت شناسان را با پرسش های زیادی رو به رو نموده است. مشکلات ناشی از استرس های احساسی، تحصیل و آینده فرزندان به همراه بحران های روحی و جسمی والدین و آسیب های مختلف اجتماعی و فرهنگی می تواند خانواده های تک والدینی را به عنوان یکی از چالش های مهم جوامع غربی تبدیل نماید.
سوال اینجاست چه چالش هایی ممکن است خانواده های تک والدینی را تحت تأثیر قرار دهد؟
با توجه به اینکه مطابق آمارهای ارایه شده در سال 2000 میلادی، 5/13 میلیون نفر از والدین آمریکایی، سرپرستی 7/21 میلیون کودک و نوجوان زیر 21 سال را بر عهده داشته اند، در حالی که یکی از والدین آنها در جایی دیگر زندگی می کرده است. این در حالی است که در آمریکا نسبت جمعیت به وجود آمده به وسیله زوج های ازدواج نموده ای که فرزند نیز دارند از 40 درصد کل جمعیت در سال 1970 به 24 در صد کل جمعیت در سال 200 کاهش یافته است.
ادامه مطلب ...منظور ما از توانمندی، عمل کردی پیوسته و نزدیک به کامل، در یک فعالیت است. شاخصه ی اول یک فعالیت توانمندانه، آن است که بتوانید آن را پیوسته انجام دهید. ممکن است شما گاهی بتوانید ضربهای افتخارآفرین همانند «پله» به توپ بزنید؛ اما این، یک توانمندی به حساب نمیآید ؛ مگر این که بارها و بارها آن را تکرار کنید.
«بیل گیتس» توانسته است شرکتی برجسته، هم چون میکروسافت بسازد؛ ولی اداره ی آن برایش چندان نیروبخش و خوشایند نبود . این نقشه برای او هم خوان با توانمندی او نیست؛ تیزاب محک زنی توانمندی چیست؟
فعالیتی توانمندانه است که همواره بتوانید خود را با احساس خوشبختی و پیروزمندی، آماده ی انجام آن کنید و با بیشترین توانمندی ها – و نه با برطرف کردن کاستی ها – به برتری برسید؛ البته منظور این نیست که کاستی ها را به فراموشی بسپاریم؛ بلکه شما باید یاد بگیرید که با کاستی های خود بسازید و با رها شدن از این بند، توانمندی های خود را بیشتر کنید. شما باید بر روی توانمندی هایتان سرمایهگذاری کنید و کاستی هایتان را مدیریت نمایید.
برای برپا ساختن زندگی بر گرد توانمندی های خود به چه نیاز دارید؟
دادن این پند که بر توانمندی هایتان سرمایهگذاری کنید و کاستی ها را مدیریت کنید، آسان است؛ ولی پیاده کردن آن در زندگی، همان گونه که تجربه کردهاید، دشوار است. ساختن یک زندگی نیرومند و شایسته، همواره کاری پرچالش و آمیزهای از متغیرهای گوناگون است؛ خودآگاهی و بلوغ شما ، فرصت هایتان ، کسانی که در پیرامونتان هستند و کسانی که انگار گریزی از آنان نیست.
ادامه مطلب ...