معمولا بیشتر ما آدمها دوست نداریم کسی از خودمان یا اخلاق و رفتارمان ایراد بگیرد. همیشه دوست داریم موردتأیید و تعریف و تمجید دیگران باشیم. وقتی کسی به ما انتقاد میکند در همان لحظه اول خشمگین میشویم و به هر شکلی که میتوانیم تلاش میکنیم که انتقاد و ضربه آن فرد را خنثی کنیم اما معمولا این کار به درستی انجام نمیشود.
وقتی فرد مورد انتقاد نتواند خشم و عصبانیت خودش را کنترل کند و بر احساسات آنی مسلط شود، هرعکسالعملی در آن شرایط میتواند منجر به ضربهزدن به شخصیت و روح و روان طرفین بشود. حتما همه ما مکررا در این شرایط بودهایم اما چند نفر از آدمهای اطراف ما این قدرت را دارند که خشم و عصبانیت و احساسات ناخوشایندشان را در این شرایط کنترل و آنها را دفع کنند؟
همه ما علاقهمندیم یادمان در دلهای اطرافیان باقی باشد و این تنها با سلاح خُلق خوش حاصل میشود هنگامی که به خاطرات پررنگمان با آشنایان مراجعه میکنیم افراد مهربان و خوش اخلاق از ماندگارترین شخصیتها در ذهن و رحمان میباشند. چنین ماندگاری در قلبها آرزوی همه ماست و این مهم به دست نمیآید مگر آن که از رموز آن آگاه باشیم.
یکی از مهمترین رازهای رسیدن به آن جذابیت است و قبل از هر چیز باید بدانیم که جذابیت چیزی غیر از زیبایی است. شخص میتواند صورت زیبایی نداشته باشد اما بسیار جذاب باشد و هم چنین میتواند بسیار زیبا باشد اما اصلاً جذابیت نداشته باشد. جذابیت و گیرایی یک ویژگی کاملاً اکتسابی است و به راحتی میتوانیم صاحب آن باشیم:
ادامه مطلب ...
اگر در همسر خود از یک سو، شاهد نواقص و نقاط ضعفی هستیم باید تذکرات خود را در
قالب مودّت و رحمت به او هدیه دهیم.
تذکر دادن به
همسر
مردی را تصور کنید که بعد از مشکلات و تشنجات محیط کار خود،
ناراحت و خسته وارد منزل می شود. او با مشاهده کوچکترین نابسامانی در منزل، مثلا
دعوای بچه ها و یا شور بودن غذا، شروع به داد و فریاد می کند. و یا خانمی را در نظر
بگیرید که وقتی وارد خانه می شود ، مشاهده می کند که همسرش آشپزخانه را شلوغ و به
هم ریخته کرده ، پوست تخمه ها را روی فرش ریخته ، لباسهایش را روی مبل انداخته و
کلا منزل را به بازار شام تبدیل کرده است، نا خود آگاه یک جیغ بنفش می زند. حال
همسر وی چه واکنشی می تواند داشته باشد؟
ادامه مطلب ...
«ما به هم محتاجیم، هیچ شمعی با روشن کردن شمع دیگر خاموش نمیشود.» جیمز کلر
در نور کم غروب، زن سالخورده ای را دید که کنار جاده، درمانده و منتظر است. در آن نور کم متوجه شد که او نیاز به کمک دارد. جلوی مرسدس زن ایستاد. مرد از اتومبیلش پیاده شد. در یک ساعت گذشته هیچ کس توقف نکرده بود تا کمکش کند. زن با خود گفت مبادا مرد بخواهد به من صدمه ای بزند؟ ظاهرش که بی خطر نبود، فقیر و گرسنه هم به نظر میرسد.
مرد، زن را که بیرون از ماشینش در سرما ایستاده بود دید و متوجه آثار ترس در او شد. گفت : «خانم من آمدهام تا به شما کمک کنم. بهتر است شما بروید داخل اتومبیل که گرمتر است. ضمناً اسم من برایان اندرسون است.». ادامه مطلب ...
اسب و الاغی با هم سفر می کردند.الاغ به اسب گفت : “اگر دلت می خواهد من زنده بمانم، کمی از بار من را بردار.” اما اسب به او اعتنایی نکرد. الاغ که نمی توانست سنگینی آن همه بار را تحمل کند، به زمین افتاد و جان داد. آن گاه صاحب اسب تمام بارها ، به اضافهی پوست الاغ را پشت اسب گذاشت. اسب همچنان که زیر بار کمر خم کرده بود، ناله می کرد و با خود می گفت : ” افسوس! چه حماقتی کردم.من حاضر نشدم اندکی از بار الاغ را به دوش بکشم. حالا نه تنها مجبورم باری را که بردوش او بود، بلکه پوست او را هم به دوش بکشم.”
«مهمترین مساله در یک رابطه، شنیدن چیزهایی است که گفته نمی شود. پیتر دراکر»
متن زیر منتخبی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم نوشته زنده یاد نادر ابراهیمی است.توصیه می کنم که فرازهای نامه سی و چهارم را حتما تا انتها بخوانید:
همسفر! در این راه طولانی – که ما بی خبریم و چون باد می گذرد – بگذار خرده اختلاف های مان با هم باقی بماند.خواهش میکنم!
مخواه که یکی شویم، مطلقا یکی.
مخواه که هر چه تو دوست داری ، من همان را ، به همان شدت دوست داشته باشم.و هرچه من دوست دارم ،به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد. ادامه مطلب ...
در عصر بلاتکلیفی و بی ثباتی زندگی میکنیم، سقوط اقتصاد جهانی، تغییر سریع صنایع، بازارهای نوظهور، ناآرامیهای سیاسی و شتاب بالای دگرگونیهای عصر اطلاعات. در کل میتوان گفت همهٔ چیزهایی که امروز دربارهٔ آنها مطمئن هستیم فردا ممکن است کاملاً متفاوت باشند.
دوره، دورهٔ انعطاف ناپذیری و خشکی نیست. کاری که امروز در حال انجام آن هستی ممکن سال دیگر اصلاً به کار نیاید و برعکس ممکن است کاری که امروز تصورش را هم نمیکنی دو سال دیگر جزء مشاغل پر طرفدار باشد. با وجود بازارهای بی ثبات و ناپایدار و کارخانههایی که در سراشیبی سقوط هستند نشانه های اندکی برای پیش بینی شرایط آینده در دست است. حتی شرکتهای بزرگ و قدرتمند نیم نگاهی به کاهش هزینهها و تعدیل نیروهایشان دارند تا بتوانند خودشان را برای آن چه پیش خواهد آمد آماده کنند.
از همین امروز ، وقتی بچه هایمان به مدرسه می روند ،به ایشان می گوییم :
عزیزم ! من نمی خواهم تو بهترین باشی ، فقط می خواهم تو خوشحال و خوشبخت باشی .
اصلا مهم نیست که همیشه نمره ی ۲۰ بگیری ،جای ۲۰ می توانی ۱۶ بگیری اما از دوران مدرسه و کودکیت لذت ببر.
عزیزم :از “ترین” پرهیز کن ، چرا که خوشبختی جایی هست که خودت را با کسی مقایسه نکنی.
حتی نخواه خوشبخت ترین باشی .
بخواه که خوشبخت باشی و برای این خواستت تلاش کن.همین.
یادمان هست که از وقتی به دنبال پسوند “ترین” رفتیم، خوشبختی از ما گریخت. از ۱۹/۷۵ لذت نبردیم چون یکی ۲۰ شده بود.
از رانندگی با پرایدو … لذت نبردیم چون ماشین های مدل بالاتری در خیابان ، در حال خود نمایی بود.
از بودن کنار عشقمان لذت نبردیم چون مدرک تحصیلی و پول توی جیب او ، کمتر از بسیاری دیگر بود.
همچنین ، از خانه مان ، از شغلمان ، از درآمدمان ، از خانواده و دوستانمان و….
می خوام بگویم تحت تاثیر آموزه های غلط ، بسیاری از ما فقط به “بهترین،بیشترین و بالاترین” چسبیدیم ، در نتیجه تبدیل به انسان هایی افسرده و همیشه نالان شدیم.
شاید لازم است یا بهتر بگویم وقت ان است که در آموزه های غلط تجدید نظر کنیم و تغییر جهت بد هیم ، تا حداقل اجازه ندهیم که نحسیِ “ترین” دامن بچه هایمان رو بگیرد
به عبارت دیگر، غصه خوردن فردا را از مسوولیت های سنگین تهی نخواهد کردو امکانات امروز را از شما نخواهد گرفت. زندگی تان چه فرقی می کرد اگر دست از غصه خوردن برمی داشتید و صادقانه دست به کاری می زدید که از دستتان برمی آمد؟
بگذارید امروز همان روزی باشد که خودتان را از نگرانی های بی ارزش رها می سازید، فرصت ها را غنیمت می شمارید و برای چیزهایی که می توانید آنها را تغییر دهید، دست به اقدام موثری می زنید. مقاومت کنید، فعال باشید و خیلی ساده از غصه خوردن دست بردارید.
هفت موردی که باعث می شود احساس نگرانی کنید
ادامه مطلب ...