آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آیا احضار روح حقیقت دارد؟

<>
  • 1. ارتباط بدون تخاطب طرفینی، مانند: الف) زیارت. ب) اعطای خیرات و نیکی. ج) توسل. د) در مواردی که دلیل خاصی مانند توسل به پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏وآله و ائمه اطهار علیهم‏السلام و شهدا وجود دارد، این گونه ارتباط با ادله معتبر ثابت شده است و جز در موارد اندک، اختلافی در آن وجود ندارد.
  • 2. ارتباط به صورت تخاطب طرفینی مانند:
    الف) ارتباط با ارواح گذشتگان یا زندگان در خواب صادق؛ این ارتباط نیز گاه به اراده ارواح صورت می‏گیرد و گاه به اراده شخص خواب بیننده؛ یعنی او با انجام بعضی کارها، زمینه دیدن آن شخص رادر خواب فراهم می‏کند. این نوع از ارتباط، به قدری ذکر شده است که جای هیچ انکاری ندارد و اما دو نکته در آن حائز اهمیت است که عبارتند از:
    نکته اول: تشخیص خواب صادق از خواب غیر صادق؛
    انسان چهار نوع خواب می‏بیند:
  • 1. خواب آشفته که بیشتر افراد مریض می‏بینند.
  • 2. افکار عادی روزانه، مانند خواب امتحان در شب امتحان.
  • 3. خوابی که اسرار نهانی انسان را ظاهر می‏کند. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏وآله فرمود: آن چه را آدمی در دل پنهان می‏کند در خواب می‏بیند (والذی یحدث به الانسان نفسه فیراه فی منامه).
  • 4. خوابی که کاملاً از افکار و تخیلات نفس انسان بیرون است؛ یعنی ارتباطی است که انسان‏ها با عالم خارج از خودش پیدا می‏کنند. ارتباط با ارواح دیگر در این قسم از خواب قرار دارد. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏وآله فرمود: روءیای صادق، بخشی از هفتاد جزء نبوت است.1 بوعلی نیز می‏گوید: آزمایش‏های زیادی نشان می‏دهد که انسان به وسیله خواب می‏تواند اطلاعاتی از جهان خارج از بدن به دست آورد و خوابی ببیند که عین حقیقت و متن واقع باشد و اگر چنین امکاناتی در خواب باشد، چه مانعی دارد که در بیداری نیز چنین آگاهی‏ها را به دست آورد.2
    نکته دوم: تفسیر آن چه انسان در خواب می‏بیند؛
  • آیا احضار روح و ارتباط طرفین زنده و مرده امکان دارد؟

    تلاش برای ارتباط با عالم ماورای ماده و احضار ارواح گذشتگان را حتی می‏توان در مراسم مذهبی قبائل بدوی نیز مشاهده کرد. چنین باوری از سوی انسان دیروز و امروز، همواره دست‏آویز کسانی شده است که با باز کردن دکان عوام‏فریبی و استخدام ابزارآلات مخصوص با لطایف‏الحیل، مدعی ارتباط با عالم ارواح شده، مطامع خود را در این مسیر دنبال کرده‏اند.
    بی‏شک، ارتباط با عالم ارواح، امری ممکن است و سیره ائمه معصوم علیهم‏السلام و تجربه تاریخی بشر، این امر را ممکن می‏سازد و این نوشتار در پی اثبات این نظریه، در راستای پاسخ‏گویی به پرسش یک دانشجوی جست‏وجوگر است؛ اما این که ارتباط با عالم ارواح و احضار روح، چه گره ای از زندگی فردی و اجتماعی انسان می‏گشاید، حدیث دیگری است.
    در آموزه‏های دینی، احضارکننده روح، دارای جایگاه ویژه‏ای نیست تا چه رسد به این که برای چنین ویژگی او، ثواب و پاداشی در نظر گرفته شود. اگر چنین ویژگی برای زندگی فردی و اجتماعی و حتی اُخروی افراد دستاوردی داشت، به یقین ائمه معصوم علیهم‏السلام، شیعیان و یا حتی اصحاب خاص خود را به چنین رویکردی ترغیب می‏کردند و حال این که آن برگزیدگان الهی، شیعیان خود را به انجام تکالیف و پرهیز از گناه، ترغیب و آنان را از رفتار بیهوده‏ای که فرصت عبادت خداوندی و تلاش در آبادانی دین و دنیا را از آنان می‏گیرد، بر حذر داشته‏اند.

    ادامه مطلب ...

    آیا بهشت و جهنم جنیان با ما یکی است؟

    آیا جنیان هم در بهشت و جهنم ما جزاى اعمالشان را مى‏بینند یا در جاى دیگر؟  
    در این باب جز استناد به ظواهر آیات و روایات راهى دیگر نداریم .
    اما در مساله دوزخ آیات قرآن قائل به اشتراک دوزخ براى جنیان و انسان‏هاى کافر است . همچون آیه 13 سوره سجده: «و لکن حق القول منى لاملئن جهنم من الجنة و الناس اجمعین; و لیکن وعده حق و حتمى من است که دوزخ را البته از (کافران) جن و انس پرسازم .»
    یا در سوره جن آیات 14 و15 چنین آمده است: «و انا منا المسلمون و منا القاسطون فمن اسلم فاولئک تحروا رشدا و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا .»
    در این آیه از زبان جنیان آمده است: «و برخى از ما مسلمانان و برخى قاسط (منحرف از راه دین و حق - کافر) هستند . پس آنان که مسلمانند رستگارى را پى جستند و اما منحرفین هیزم دوزخ‏اند .»
    اما درباره بهشت از امام (ع) پرسیدند: آیا مؤمنین از جن به بهشت داخل مى‏شوند . امام (ع) فرمود: نه، ولى براى خداوند باغ‏هایى بین بهشت و جهنم است که ایشان و فساق شیعه در آن جا خواهند بود . (1)

    تمسک به ریسمان الهی؛; چرا و چگونه؟

    در مقاله حاضر پیرامون تمسک به ریسمان محکم الهی، تشریح معنی ریسمان الهی، نکوهش عرض حاجت به دیگران و انواع تمسک به حبل الله سخن گفته شده که با هم آن را از نظر می گذرانیم.

     

    گفتنی است این مطلب از ماهنامه معرفت، شماره 106 انتخاب شده است.

    در حدیث قدسی آمده است که خداوند می فرماید: یا موسی، اذا انقطع حبلک منی لم یتصل بحبل غیری. فاعبدنی و قم بین یدی مقام العبد الحقیر الفقیر. ذم نفسک فهی اولی بالذم، و لا تتطاول بکتابی علی بنی اسراییل، فکفی بهذا واعظا لقلبک و منیرا و هو کلام رب العالمین- جل و تعالی. (1) ترجمه تحت اللفظی عبارت این است که خداوند خطاب به حضرت موسی(ع) می فرماید: هنگامی که ارتباط تو با من قطع شود با هیچ کس دیگری ارتباطی نخواهی داشت. هنگامی که ریسمان تو با من بریده شود هیچ ریسمانی نخواهی یافت. مرا پرستش کن و در مقابل من، مثل بنده ای حقیر و فقیر بایست و خودت را نکوهش کن که نفس از دیگران، اولی به نکوهش است. و به وسیله کتاب من، که تورات است، بر بنی اسراییل برتری نفروش. این کتاب برای موعظه و روشنگری کافی است؛ زیرا کلام خدای متعال است.

    ادامه مطلب ...

    چرا لذت نمی‏برم؟

    علت لذت نبردن از نماز چیست؟  
    عواملی که می‏تواند نمازها و عبادات انسان را لذت بخش کند، عبارتند از:
    الف) قبل از عبادت، انسان خود را مستعد و مهیا سازد؛ یعنی، به خود تلقین کند که من در صدد نیایش و نماز هستم و سعی کند افکار متفرق را از ذهنش دور کند.
    ب) سعی کند در بهترین وقت عبادت کند؛ مثلاً، با کسالت - خستگی و خواب آلودگی - وارد نماز نشود؛ «لاتقربوا الصلوة و انتم کسالی».
    ج) در محیط پر سر و صدا به مناجات نایستد؛ بلکه محیط آرام و ساکتی را انتخاب کند.
    د) در حین نماز، مصمّم بر مراقبت باشد و اگر احیاناً افکار دیگری به او هجوم آورد، همین که متوجه شد، سعی کند خود را از دام آن افکار برهاند.
    یکی از عواملی که باعث صفای دل و زدودن حالت قساوت می‏شود، همین دعاها و نیایش‏ها و نمازهای سازنده است، البته اگر با شرایط ادا شوند.
    1. در حالت شادابی و نشاط عبادت انجام شود.
    2. توجه کامل به خدا باشد.
    3. در محیطی دور از سر و صدا و جنجال انجام شوند.
    4. گریه از خوف خدا و اهوال قیامت عامل دیگری است که در صفای دل موءثر است.
    5. نشست و برخاست با عالمان و شخصیت‏های برجسته و وزینی که خود مظهر صفا و تقوا هستند. همچنین تلاوت قرآن با توجه به آیات الهی نیز موءثر است.

    ادامه مطلب ...

    چرایی خلقت؟

    ابتدا ضروری بودن اصل خلقت باید اثبات شود.وقتی که علت تامه ی چیزی محقق شد معلولش ضروری می شود.مثلاً وقتی که چوب،میخ، اره، نجار آماده به کار و ... بود وجود میز ضروری می شود و یا اگر شرایط دمای 100 درجه ی سانتی گراد و فشار یک اتمسفر فراهم شد آب به جوش می آید و مثال هایی از این قبیل.

     

    یا به عبارت دیگر وقتی که در هر رشته و زمینه ای یک وجود کامل(استاد کامل) باشد عقلاً از او انتظار می رود که به نحو احسن به فعالیتش ادامه دهد، مثلاً از استاد فرشچیان انتظار می رود که تابلوهای نقاشی(اثر های هنری) بیافریند.اگر او کنج خانه ای بنشیند و هیچ کاری نکند این سوال پیش می آید که با وجود اینکه او مهارت بسیاری در نقاشی دارد چرا نقاشی نمی کشد و نه اینکه چرا نقاشی می کشد؟. این مثال را می توان در مراتب بالاتر به خدا نسبت داد(البته این مثال را برای تقرب ذهن به ضرورت اصل خلقت آورده ام.)آری وقتی که خدا علت وجود است باید حتماً مخلوقاتش باشند. هیچ وقت نبود و نیست و نخواهد بود زمانی که خدا در جایی باشد و مخلوقش نباشد.وقتی که خدا هست مخلوقش هم هست.(این جمله که یکی بود یکی نبود، غیر خدا هیچ کس نبود که در اغلب داستان های کودکانه می آید عقلاً یک جمله ی اشتباهی است!)

    ادامه مطلب ...

    اسلام بهتر است یا مسلمان؟

    اموری هستند که غربیها بهتر از مسلمانان آنها را به انجام میرسانند. بدیهی است که بدون این اعتراف، مسلمانان بر دردهای خودشان غلبه نخواهند کرد و همان خطاهایی را که به دلایل مختلف آنان را پایینتر از غرب قرار داده، تکرار خواهند کرد. راستی چرا؟ وقتی یکی از باورهای بنیادین اسلام این است که خداوند، راه کامل زندگی را به ما هدیه کرده است که ثمرهاش سعادت است، چگونه ما میتوانیم از یک الگوی غیراسلامی یا غربی، بهره ببریم؟ پاسخ از میان بررسی تمایزهای راهی که خداوند آن را اسلام نامیده و آن چه مسلمانان را از این راه دور کرده است، به دست میآید. همچنین مشخص میشود که برخی اعمال غرب به اجرای اسلام، نزدیک تر است؛ تا مسلمانان؛ همان گونه که سید جمال الدین اسدآبادی، پس از بازگشت از اروپا، گفت: من اسلام را دیدم؛ گرچه در میان مسلمانان نبودم و وقتی بازگشتم، گرچه مسلمان میدیدم، اما اسلام نمیدیدم !

    یک تصور نادرست این است که غرب، همه چیزهای خوب مسلمانان را از طریق تجاوز به دست آورده است و اگر روزی غرب محو شود، همه مسایل مسلمانان حل خواهد شد! این مسیله، تنها به خاطر غلبه این نگرش تاریخی شکل گرفته که جهان غرب، همواره در حکمرانی بر مسلمانان - که رهبری هیچ غیرمسلمانی را نمیپذیرند - شکست خورده است. ما به خوبی درک کردهایم که چگونه قدرت غرب صرف مقابله با اسلام و مسلمانان میشود؛ ولی در پس این مسایل، کمینهای دیگری نیز برای ضدیت با اسلام هست! ما دشمن را دیدهایم؛ دشمن خود ما هستیم!

    ادامه مطلب ...

    منشأ; عقلانیت چیست؟

    عقلانیت، از جایی شکل می گیرد که انسان می خواهد داوری - judgment - کند. در هر حوزه ای داوری وجود دارد. داوری هایی از قبیل اینکه: این دین بهتر از آن دین است، این شعر بهتر از آن شعر است، این فیلم بهتر از آن فیلم است، این راه بهتر از آن راه است یا پرسش از اینکه کدام راه بهتر است. اینها نمونه هایی از مسیله ای است که به آن داوری می گوییم. داوری یک طیف است و نه یک ملاک صریح و واضح. طیفی متشکل از منتهی الیه سمت راست خود تا منتهی الیه سمت چپ آن. منتهی الیه سمت راست داوری، جزمیت و دگماتیسم dogmatism است. یعنی بدیهی و مسلم گرفتن اصول و مقدمات به عنوان پیش فرض هایی presuppositions برای استدلال، استنتاج و نهایتا داوری کردن. اصول و پیش فرض هایی چون، این است و جز این نیست، دین من کامل ترین دین است، ایدیولوژی من بهترین است، تعریف شعر همین است، بهترین منطق همین است و جز این نیست. و سپس خودمان را با انواع توجیهات کلامی، ایدیولوژیک، حسی، عاطفی و... قانع می کنیم تا بتوانیم با این جزمیات کنار بیاییم. اساس جزم گرایی بر تیوری دایمی باوری یا جاودان باوری یا نسخه کامل باوری perennialism استوار است. در این تیوری، علاقه به اثبات یک تیوری یا فرضیه یا باور، خیلی شدید است و همواره سعی می شود یک نظریه و باور یک بار برای همیشه اثبات شود. اما مشخص شده که اثبات امکانپذیر نیست چون معنایش این است که مقدمات استنتاج هم باید اثبات شده باشند. اگر سوال شود که این مقدمات اثبات شده ازکجا آمده اند؟ تنها پاسخ این است که اینها هم از مقدمات دیگری آمده اند. چون آن مقدمات هم باید با مقدمات دیگری اثبات شده باشند، به این ترتیب، فرآیند اثبات به تسلسل بی پایان دچار می شود. نسبیت گراها و بعدها پست مدرن ها، با توجه به نقطه ضعف جزم گرایی و نقطه ضعف نسخه کامل باوری به این نتیجه رسیدند که اساسا اثبات، تعقل، استدلال، منطق و حتی داوری اموری زایدند و باید کنار گذاشته شوند. و از اینجا بود که منتهی الیه سمت راست طیف داوری یعنی نسبیت گراییrelativism، تقویت شد. نسبیت گرایان چون به هیچ نوع استنتاج و استدلالی باور ندارند، مقابل جزمیت گرایان قرارمی گیرند. جزم گرا ، ابتدا اصولی را ثابت و بدیهی می گیرد،

    ادامه مطلب ...

    ریشه های فاحشه گری کودکان و بزگسالان چیست؟

    بی تردید، یکی از زشت ترین جنبه های اجتماعی زندگی بشریت امروز، سوءاستفاده جنسی از کودکان می باشد که در چند دهه اخیر نیز گسترش دوچندان یافته است. آمار رسمی حکایت از آن دارد که همه ساله 4 میلیون زن و کودک برای استفاده هایی نظیر روسپی گری، بردگی، سوءاستفاده جنسی و یا ازدواج اجباری در سراسر دنیا خرید و فروش می گردند که درصد زیادی از این رقم را کودکان کم سن و سال و به ویژه دختران تشکیل می دهند. در آمریکا نیز که براساس آمار رسمی همه ساله 50000 زن و کودک به این کشور قاچاق می شوند، تنها برای 300 مورد از این افراد، پی گیری قضایی صورت می گیرد. نویسنده این مقاله با اشاره به دلایل شکل گیری و گسترش این تجارت شیطانی، خاطرنشان می کند که همدستی گروه های تبهکار با مأموران دولتی پلیس، گمرک و دستگاه قضایی کشورهای مقصد، باعث شده که ما شاهد مبارزه ای همه جانبه با این پدیده زشت در قرن بیست و یکم نباشیم.

    ادامه مطلب ...

    چه کنیم که در نماز خاضع باشیم؟

    آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ 16/02/88 ایراد شده است که رجانیوز آن را در ادامه سلسله مباحث اخلاقی هفتگی استاد منتشر می نماید:

    در ادامه بحثمان از روایت نوف بکالی که بیان ویژگی های شیعیان از دیدگاه امیرالمؤمنین (ع) بود، به این جمله رسیدیم: بَخَعُوا لِلَّهِ تَعَالَی بِطَاعَتِهِ وَ خَضَعُوا لَهُ بِعِبَادَتِهِ فَمَضَوْا غَاضِّینَ أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَاقِفِینَ أَسْمَاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ بِدِینِهِمْ در نهج البلاغه هم عبارتی آمده که از لحاظ مضمون شبیه به این است،1 ولی ما به همان روایت نوف تکیه می کنیم؛ چون کامل تر و پرمحتواتر است.

    ● تسلیم محض

    حضرت می فرمایند: آنان (شیعیان) کسانی هستند که در مقام اطاعت خدا تسلیم کامل هستند. در این فراز از واژه بخع استفاده کرده است. این کلمه هم به صورت لازم و هم متعدی استعمال می شود. متعدی آن به معنای خراب کردن و کشتن است: در قرآن می فرماید: فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَی آثَارِهِمْ 2 ، گویا می خواهی خودت را از غصه این که چرا کفار ایمان نمی آورند، بکشی. بَاخِعٌ نَّفْسَکَ متعدی و به معنای کشتن و هلاک کردن است. ولی همین کلمه وقتی به صورت لازم استعمال می شود، به معنای تسلیم مطلق است. در عربی برای کسی که در مقابل دیگری هیچ نوع مقاومتی نشان ندهد، به طوری که اگر به او امر کند، دقیقاً خواسته هایش را عمل کند و به طور کامل تسلیم فرمان او باشد از کلمه بخع استفاده می شود.

    ادامه مطلب ...

    ا امید وجود دارد؟

    نومید بودن به که تسلیم شدن! (نیچه)- داستایفسکی در نامه ای به برادرش میخاییل در شب نجاتش از مرگ (لغو حکم اعدام) می نویسد: ... من احساس دلمردگی نمی کنم و نومید: نیستم. زندگی در همه جا هست. زندگی در درون ماست و نه بیرون ما. دیگران هم با من خواهند بود و مهم این است که در هر بدبختی نومید نشویم و به زانو درنیاییم. همین است هدف زندگی ما، همین است مقصود زندگی. این را حالا می فهمم. این فکر در رگ و پی من نفوذ کرده است... سوگند می خورم که امید از کف نخواهم داد. (1) امید مسیله مرکزی و متافیزیکی داستایفسکی است. او با همین متافیزیک توانست چهار سال حبس را در زندان اومسک در غرب سیبری سپری کند و در آنجا با رانده شدگان، جنایتکاران و قدیسان، هیولای رذیلت و فضیلت محشور بود و تنها کتابی که در دوران زندان در اومسک مجاز بود که در اختیار داشته باشد، نسخه ای از عهد جدید (انجیل) بود او از این کتاب نیرو می گرفت و متاثر از آن رنج را تقدیس می کرد زیرا که مسیح نیز رنج کشید. او در همین باره می نویسد: من فرزند زمانه و عصر خود هستم، فرزند عدم ایمان و می دانم که چه رنج هایی را باید متحمل شوم تا ایمان واقعی را به دست آورم...

    خداوند گاهی لحظاتی را در اختیار من می گذارد که آرامش کاملی به من دست می دهد و آن موقع برای خود نظام ایمانی موثر تالیف می کنم... این تصور را دارم که هیچ چیز زیباتر و عمیق تر از ایمان نیست و هیچ چیز معقول تر و انسانی تر و کامل تر از مسیح نیست... افزون بر این حتی اگر کسی ثابت کند که مسیح و تعالیمش فاقد هر نوع حقیقت است، باز ترجیح خواهم داد طرفدار مسیح باشم تا طرفدار حقیقت!(2) و همه اینها هم ممکن که به این دلیل نیز باشد که او به ناگزیر می بایستی رنج را امری آرمانی یا مقدس تصور کند تا بتواند دوران حبس را تحمل کند و مهم تر آنکه توجیهی برای آن داشته باشد و چه تصویری آرمانی بهتر از مسیح می توانست به او کمک کند تا ستایشگر رنج باشد؟ بنابراین داستایفسکی با امید به بخشش گناهانش رنج کشید. (ایده مسیحی). اما همچنین مسیله آن است که آیا امید به عنوان یک مقوله هستی شناسانه و متافیزیکی یک وهم یا خیال است یعنی ساخته ذهن است یا اینکه بر واقعیت ها و لوازمات عینی مبتنی است؟ علاوه بر آن امید چگونه شکل می گیرد؟ ممکن است امید مثلا به عنوان نیرویی آرامش بخش در وضعیتی مانند دوران حبس داستایفسکی به ناگزیر و متاثر از آن موقعیت ساخته شود، و این تخیلات و ناخودآگاه فرد محبوس است که به آن (امید) نیاز دارد زیرا که به هر حال یک انگیزه دهنده است که در اینجا صورت دیگر یک مقوله وجودی و متافیزیکی نمی تواند باشد. از طرف دیگر وجود دیگری برای شکل گیری امید در فرد تا چه اندازه اهمیت دارد؟ یعنی هرگاه دیگری وجود نداشته باشد آیا مسیله امید خودبه خود منتفی است؟

    ادامه مطلب ...